درینا درینا ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

مادرانه....به توان دو

فراخوان

1393/2/3 10:30
1,007 بازدید
اشتراک گذاری

بودیم و نبودیم .....گاهی طوفانی ....گاهی آرام و بی صدا ....تک و توک رمزدار نوشتیم تا یادمان نرود که آن لحظات چگونه گذشت ....

رمزدار شدیم تا باعث رنجش خاطری نشویم ....مثلاً شخصی و خصوصی شویم .....چند نفری سهواً بدون رمز ماندند ....

جو گیر شدیم و به یک نفر که نباید.....رمز دادیم ....حالا باز هم احساس نا امنی میکنیم ....

پس از خوددرگیری های بسیار تصمیم گرفتیم فراخوانی ترتیب دهیم برای دوستان انگشت شمار باقیمانده تا رمز قبلی را عوض کنیم و تا جایی که از طرف مدیران رصد نشدیم اطلاع رسانی میکنیم ...اگر نیامدیم خودتان پیش قدم شوید ....تا برروی چشمانمان گذاشته و تقدیم کنیم ....

البته نوشته هایمان تحفه ای هم نیست ....چون یادگار جوانی است میخواهیم رنگ و بویی داشته باشد.

 

پسندها (1)

نظرات (15)

رضوان
3 اردیبهشت 93 19:10
سلااااااااااااااااااااااااااااااام شیما جون عزیزممممممممم نمیدونیییییییییییییی چقد منتظرتون بودم چرااااااااااااااااااا انقد دیر ب دیر اخه اگه خودتون صلاح میدونید ک منم جز رمزدارا باشم
مامی باران
4 اردیبهشت 93 11:00
سلام شیما جونم خوبی عزیزم درینا عسلم خوبه الناز جونم هم خوبه؟ امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشین و لبتون هم خندون باشه سال جدید هم مبارک دوستتون دارم بووووووس عزیزم اگه دوست داشتی به منم رمز بده
ترنم عشق (زهرا)
7 اردیبهشت 93 0:36
سلام شیما جون از این ورا ما شما رو دیدیم بابا ما که از دوستای قدیم بودیم مگر تو فیسبوک ببینیمت چند بار ازت رمز خواستم نشد دلم براتون تنگیده بود حالا هم هر جور مایلی دوستم اگه خواستی رمز بدی خوشحال میشیم که بازم ببینمتون و اگر هم نخواستی که شاد باشید دوستم در کنار درینا گلی
مامان زهره
8 اردیبهشت 93 14:51
شیما جان با اینکه میدونستم رمزدار مینویسی ولی گاه گداری سری به خونت میزدم چون نوشته ها تو خیلی دوست دارم حق داری رمز دار بنویسی و به کسی هم اعتماد نکنی ولی دیگه این وبلاگ شور و حال قدیم نداره هر جا سر میزنی رمز نمیدونم ما ایرانیها کی میخوایم از آزار بقیه دست برداریم و سرمون تو کار خودمون باشه . میتونم پیشنهاد بدم گاهی نوشته های بدون رمز که خصوصی نیستن بزاری؟ تا منم مستفیض بشم
عشق مشکی یواش
10 اردیبهشت 93 7:09
سلام چرا رمز میزاری
مامان آراد خان
13 اردیبهشت 93 16:47
سلام این دنیای شیرین و آموزنده که گاها مادرانه ها را یادمان می انداخت دیگه از شیرینی افتاده هر وبی که دوستش داری رمز دار شده و اصولا برای ما عادت شدن و ندیدنشون دلتنگی میاره اگه لایق دونستید به من هم رمز بدین
مامان مهدیه
14 اردیبهشت 93 11:44
سلام دوستاي عزيزم دوقلوهاي من سارا و ثنا زنگيان تو جشنواره ي نوروزي سها شرکت کردن ممنون ميشم بازم مثل هميشه تنهامون نذاريد کافيه به لينک زير بريد و به سارا و ثنا راي و امتياز5 رو بدين.ممنونم دوستاي گلم . http://soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=8 اینم عکسی که در سایت قرار داده شده جهت رأی دادن شما عزیزان.بازم ممنونم
مامان هلیا
15 اردیبهشت 93 22:06
مامانی ما هم رمز میخوایم
مامان مریم
17 اردیبهشت 93 9:31
دوست خوبم تمام مطالبت رو خوندم و مثل همیشه از قلمت لذت بردم.خیلی بابت اتفاقی که برای همسرت افتاد ناراحت شدم و خوشحال که به خیر گذشته و امیدوارم دیگه از این اتفاقها براتون پیش نیاد و همیشه خوش باشید وامیدوارم جوجوتون یه سلامتی بیاد در آغوشتون خوش باشی عزیزم
مهدیا
24 اردیبهشت 93 13:40
سلام دوست عزيز! وبلاگ خيلي زيبايي داري! لطفا به منم سر بزن! و برام نظر بذار که بدونم اومدي! منتظرما!
❀ مامان سمانه ❀
5 خرداد 93 2:24
سلام شیما جون،خوبی عزیزم؟درینای خوشگلم خوبه؟ میدونم این روزای آخریه که مسافر کوچولوتو با خودت حمل میکنی و به زودی قدمهای کوچولوشو به این دنیا میذاره...انشالا که به سلامتی به دنیا بیاد و زایمانت راحت باشه دوستم. دوست داشتی و وقت کردی حتما برام رمز جدیدت رو بذار که خیلی دلم براتون تنگ شده درینای نازمو ببوس.
مهربون
8 خرداد 93 10:16
سلام......ای بابا چرا رمزدار؟؟؟؟؟!!!!!!
عمه ی آتنا
17 تیر 93 13:08
من رمزی ازتون نداشتم الان دیدم که درینا جون داداش دار شدههههههه چقد خوشحال شدم انشااله که قدمش مبارک باشه واستوووون
شیما مامان درینا و سامیار
پاسخ
مرسی عزیزم از تبریکت ...خیلی ممنون که به ما سر زدی
مامان زهرا
28 تیر 93 6:16
منم رمز میخواممممممممم
مامان زهرا
10 شهریور 93 21:21
شیما جونم پس رمز من چی شد