اولین نوشته ی مامان برای دختر گلش
درینای عزیزم از روزی که مثل یه فرشته کوچولو اومدی تو زندگی من و بابا دلم می خواست برات از احساسم بنویسم که وقتی بزرگ شدی با خوندنشون بدونی چه قدر عزیزی . همیشه وقتی می خوام شروع به نوشتن کنم به این فکر می کنم که وقتی به امید خدا بزرگ و خانوم شدی با خوندن این نوشته ها دل مهربونت شاد بشه و از ته قلب مثل من و بابا از اینکه همدیگر و داریم خوشحال باشی و به خانوادت افتخار کنی و در نهایت با یه لبخند شیرین به ما نشون بدی که خوشبختی .
دختر عزیزم دلم می خواد تو این وبلاگ هر چیزی که مربوط به تو میشه رو بذارم از حرفهای دلم تا شیرین کاری ها و خاطرات کوچیک و بزرگت .هر دفعه که من برات یه چیزی بذارم بعدش بابا بررسی می کنه و تائید می کنه که قشنگه یا نه . خیلی خوشحالم که امزوز با تمام مشغله کاری که دارم یه قالب برای وبلاگت گذاشتم و اولین جمله ها رو یادداشت کردم . عزیز دلم می خوام بدونی زندگی ما سه نفر خیلی زیباست. بابا تلاش زیادی می کنه منم سعی می کنم همسر و مادر خوبی باشم بهت قول می دم تمام اتفاقاتی رو که فعلاً یادت نمی مونه رو برات ثبت کنم . آرزو می کنم وبلاگت پر از خاطرات شیرین و قشنگ بشه .