سفرهای درینا خانوم - سفر اول ( یک ماهگی )

عزیز دلم نمی دونم قبلاً بهت گفتم یا نه اما منم مثل خیلی مادرای دیگه تصمیم داشتم تمام خاطراتت رو به روز بنویسم اما واقعاً نتونستم یا اینترنت نداشتم یا خیلی مشغله کاری و یا ... به خاطر همین سعی می کنم اون قسمت از خاطراتی رو که جا افتاده آروم آروم بیارم تو وبلاگت مثلاً این دفعه می خوام در مورد سفرهایی که رفتی یه عالمه بنویسم قول می دم فردا هم عکساشو بذارم .

بعد از به دنیا اومدن شما با این حال که خیلی غرق در لذت و شادی بودم ولی از یه جهاتی هم روحیه ام کسل شده بود شما هم خیلی دختر آرومی بودی و هستی ( البته الان شیطون بی صدایی ) منم حوصله ام خیلی سر می رفت بابا تصمیم گرفت برای اینکه روحیه مون عوض شه بریم مسافرت بعد هم کیش رو انتخاب کردیم اون موقع عمو محمدرضا و عمو اشکان تو کیش مغازه داشتن و یه واحد هم اجاره کرده بودن به خاطر همین ما هم بلیط رفت و برگشت به مدت یه هفته گرفتیم با مامان بزرگ فاطمه ( مامان من ) ، مامان بزرگ سوسن ( مامان بابا ) و عمه الناز رفتیم کیش روزی که تو فرودگاه بودیم شما درست یک ماهت شده بود اونجا هر کی شما رو بغل ما میدید توجهش جلب می شد آخه خیلی کوچولو بودی تو پاساژا که راه میرفتیم کلی طرفدار پیدا می کردی بعضی ها می اومدن نزدیک و با تعجب می گفتن ما فکر کردیم عروسکه تو بغلتون .دایی آرش هم که باهامون نیومده بود همش می گفت خانوم خانوما تازه به دنیا اومده مسافرت تشریف برده کیش .

دختر عزیزم ازت ممنونم با حضور تو سفر ما گرمی و شادی دیگه ای داشت خیلی خوشحالم که تو جمع ما هستی