درینا درینا ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره
سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

مادرانه....به توان دو

خیلی بهمون خوش گذشت ...

1391/7/22 11:12
786 بازدید
اشتراک گذاری

تو پست قبلی برات گفته بودم که بابایی رفت شمال و منم تصمیم دارم شما رو برای اولین بار ببرم دنیای بازی . پنجشنبه ظهر از سرکار برگشتم و با هم استراحت کردیم ساعت ٧ بود که عمه الناز زنگ زد و گفت داره می آد . خودش تولد دعوت داشت و مثل همیشه مهربونی کرد و ماشینش و داد به مامانی تا دختر گلش رو ببره گردش . من و شما و مامان فاظمه سه تایی بعد از اینکه کلی تو ترافیک موندیم رفتیم دنیای بازی . راستش خودم از اونجا خیلی خاطره خوبی دارم و یاد بچگی هام می افتم . به سختی جای پارک پیدا کردیم و به محض اینکه رفتیم داخل و گذاشتمت که راه بری انقدر ذوق کرده بودی که نمی دونستی کدوم طرفی بری . دیدن یه عالمه بچه و چراغهای رنگی و شنیدن صدای همهمه و موزیک حسابی ذوق کرده بودی.  زود رفتی سمت یه ماشین و خودت رو کشیدی بالا و اصلاً هم از من کمک نخواستی .... مگه دیگه پایین می اومدی . بعد رفتیم سوار اسب شدیم و چرخیدیم که خیلی خوشت اومد ولی یه دفعه خودت رو از رو اسب سر دادی پایین و من گرفتمت و رفتی سوار ماشین های مسابقه ای کامپیوتری .خیلی به ماشین علاقه داری عزیزم ..... نیم ساعتی چرخیدیم  خیلی هیجان زده بودی فکر می کردم موقع بیرون اومدن گریه کنی که این کار و نکردی . اینم عکساش دختر گلم ....

 

بعد هم رفتیم برای خوردن شام که دستمال برداشه بودی و میز رو تمیز می کردی....

بعد از تفریح اومدیم خونه مامان فاطمه و صبح جمعه هم برگشتیم خونه خودمون که من برای شب و شنبه غذا درست کنم ظهر عمه الناز اومد دنبالمون که برای ناهار بریم خونشون تا من آماده بشم چند تا عکس از شما گرفته ....

قربون راه رفتنت برم که خیلی بهتر شده ....

موش موشی مامان ....

طبق معمول رو زمین دنبال یه چیزی می گردی .....

قربون معصومیتت برم عاشق این عکستم که هنر نمایی عمه النازه ....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

آناهیتا مامانیه آرمیتا
22 مهر 91 11:51
همیشه به شادی وگردش عزیزم که اینقدردوست داشتی آفرین که دخترخوبی بودی نانازی
مامانی سرزمین عجایب رفتین یا بولینگ عبدو؟

ممنون دوست عزیزم جای شما خالی بود . بولینگ عبدو رفتیم ما چون سمت شرقیم سرزمین عجایب برام خیلی دور بود ...
عمه الناز
22 مهر 91 16:17
عزیزم الهی قربونت برم واااای که چقدر دلم میخواست اون لحظه شیرین که ذوق کرده بودی رو میدیدم عاشقتم ایشالا همیشه خنده رو لبات باشه حتماً یه دفعه دیگه با مامان شیما و بابا خشایار میبریمت تا من و باباتم از ذوق کردنت لذت ببریم میبوسمـــــــــــــت

عمه من النازه خیلی قشنگ و نازه
عمه من مهربونه منو راحت می خوابونه
همش بهم می خنده گل سر برام می بنده

hr>







عمه الناز
23 مهر 91 10:51
mamanebaran
23 مهر 91 11:37
واي دختر ما رفته به دنياي بازي ، ماماني دستت درد نكنه درينا جونو بردي گردش واي قربونت برم كه روز به روز بزرگتر ميشي قند عسل ، راستي شيما جون خصوصي دارم عزيزم

مرسی خاله جون خدا نکنه زود زود بزرگ می شم که با باران دوست بشم
مهدی
23 مهر 91 21:34
خیلی وب قشنگی داری.خیلی دختر نازی داری!ممنون که برام نضر گذاشتی.خیلی مرسی.
marjan
23 مهر 91 21:51
ای خداااااااااااااا من چقد از پستات عقب افتادم العی من قربونت برم دخترکوچولوی ناز!شماخیلی جیگرین! ای خدا دخملمون چقد تمیزه!داره میزو پاک میکنه! فداش بشم من! دست عمه الناز مهربونم درد نکنه!منم عمه کوچیکمو خیلی دوس دارم!!!!!! راستی من به روزم مامانی!بیاین پیشم
مامان ایلیا گلی
26 مهر 91 9:40
وب نازی دارید...
اگر مایل به تبادل لینکید به ما هم سر بزنید



حتماً عزیزم ممنون که به ما سر زدی باعث خوشحالیمه