درینا درینا ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

مادرانه....به توان دو

از طرف عمه الناز جون ...

1391/10/19 13:05
1,345 بازدید
اشتراک گذاری

عمه درینا ، بدون اغراق ، یه دختر گل و دوست داشتنی ، زیبا و مهربونه که برای من مثل یه خواهر میمونه پس میشه هم عمه هم خاله . همیشه و همه جا کنارمون بوده و کمکمون کرده و من امیدوارم بتونم همه اینا رو براش جبران کنم که خیلی خوش قلبه . دیشب وقتی  رفتیم دنبال درینا تا بیایم خونه بی تابی می کرد بهش گفتم عمه میخواد بیاد خونمون دیگه همش میگفت عمه عمه ( البته با فتحه )و خوشحال بود . حالا امروز عمه برای برادرزاده یه نظر گذاشته دیدم حیفه نیاد جزء پستای اصلی آخه به تکمیل کردن خاطراتش کمک میکنه :‌

 

niniweblog.com

 به به چقدر دیشب از دست این دختر خوشگله خندیدیم درینا خانم رفته بود سره یخچال شیشه خودشو جای لیوان گرفته بود آب پر کنه کلی ذوق کردیم دستشم نمیرسید
تازه یه هنر نمایی دیگه اینه که تا بابایی بهت گفت درینا بدو ارگت و روشن کن سریع رفتی ما هم پشت سرت اومدیم روشن کردی رقصیدی و کلی قه قهه زدی الهی عمه قربونت بره که انقدر باهوشی

اینم عکس عمه جون با شما ، تابستان ٩١

 

انقدر بابا از کار دیشبت ذوق کرده بود که ساعت 7 صبح وقتی آمادت کرده بودم که بیایم سرکار ، ازت خواست ارگ بزنی ، اینبار باید ازت فیلم بگیرم تا ازت درخواست میشه انقدر با جدیت و سریع به سمت اتاقت حرکت میکنی که خیلی بامزس بعد هم میشینی رو صندلی و شروع میکنی به زدن ، ما بهت میگیم نه اول روشن کن چون دستت نمیرسه میری رو صندلی می ایستی و دکمه روشن و میزنی و خودتم ذوق میکنی .niniweblog.com

این عکسا مال امروز صبحه

 

حالا نوشته عمه الناز بهونه ای شد که من داستان این ارگ و برات تعریف کنم :

باردار که بودم یه شب داشتیم با بابایی برنامه پارک ملت و از شبکه یک نگاه میکردیم ، مهمون برنامشون یه آقای سالخورده و خیلی محترم بود که متاسفانه الان اسمش یادم نیست و یکی از نوابغ موسیقی بود ، من با دیدنش خیلی حسرت خوردم و احساس کردم عمرمو به بطالت میگذرونم وقتی ازشون راجع به نحوه وارد شدنشون به عرصه موسیقی سوال کردن جواب داد که از بچگی به دلیل اینکه پدرشون هر روز توی خونه موسیقی کار میکرده علاقه مند شده و تو این زمینه فعالیت کرده . من همونجا به بابایی گفتم ببین چه قدر پدر و مادر روی بچه تاثیر دارن . بابا هم که خودش از 16-17 سالگی گیتار میزده و یه وقتایی هم برامون میخونه خیلی به موسیقی علاقه داره و حرف منو تایید کرد .چند روز بعد به من گفت جایی میخوایم بریم و رفتیم سمت جمهوری . رفتیم تو یه فروشگاه که پر از وسایل موسیقی بود وقتی بابا قیمت یه ارگ بزرگ و پرسید فکر کردم میخواد اطلاعات کسب کنه ولی بعد از چند دقیق دیدم اون ارگ آماده تحویل به ما شد . به ا ین ترتیب بابا اولین قدمو برای هدفش که رشد دخترش تو زمینه موسیقیه برداشت .  راستش اولش با این حال که سورپریز شده بودم اما گله کردم که الان وقت خریدش نبود و حالا خیلی زوده و ما هزینه های دیگه ای داریم . اما وقتی بیشتر فکر کردم دیدم خیلی خوبه که خیلی زود شروع کنیم .

حالا هر وقت بابایی میخواد سرگرمت کنه میبرتت برای نواختن ارگ البته یه وقتایی خودش غرق میشه و شما سر از آشپزخونه پیش من در میاری .niniweblog.com

دختر گلم از ته دل امیدوارم خدا کمک کنه و شما بابا رو به آرزوش برسونی ، پیانو بزنی و بابایی هم بخونه همین . درسته که هدف ما بزرگتر از اینه ، اما به شرط اینکه خودت هم دوست داشته باشی. همیشه مهمتر از همه چیز سلامتیته .

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

آناهیتا مامانیه آرمیتا
19 دی 91 14:00
چه عمه دوست داشتنی ایشالا همیشه درکنارهم سلامت وشادباشید
آفرین به باباومامان آینده نگرخیلی خوبه که ازحالا آشنابشه فکرخوبی کردید.
ماهم خیلی دوست دارم آرمیتاپیانو و ویالون یادبگیره حتمااز۳سالگی میزاریمش کلاس.
امیدوارم دریناجونم به آرزوی بابایی جامه عمل بپوشونه

مرسی عزیزم از لطفت ما تا جایی که بتونیم تلاشمونو میکنم بقیه اش به خودشو و لطف خدا بستگی داره . دقیقاً بهترین سن شروعش 3 سالگیه که آرمیتای باهوشم حتماً زود پیشرفت میکنه . الانم فکر کنم حسابی مشخصات اپل و بدونه

عمه الناز
19 دی 91 14:21
عزیـــــــــزم مرسی واقعاً سوپریز شدم این دختر گل با شیرین کاری هاش و خنده هاش داره جبران میکنه خیلی پست جالبی بود خاطره ورود به عرصه موسیقی امیدوارم درینا یه پیانیست ماهر بشه البته دروازه بانی رو فراموش نکنه ها

آره واقعاً خوب گفتی تا حالا دنیا یه نابغه_ دروازه بان_ پیانیست به خودش ندیده


خاله ی آریسا
20 دی 91 14:57
هزار ماشالله خیلی دوست داشتنیه. خیلی کار خوبی کردید .واقعا عالیه


ممنون عزیزم
aram
20 دی 91 19:07
وای خاله تو چه نازی ماشالا همیشه خوش باشی

مرسی دوست خوبم با اجازه لینکت میکنم .
آتيلا جون و مامان شيما
20 دی 91 20:17
سلام مامان جون مهربون
خوشحالم بابت رابطه ي خوبي كه بين شما و عمه الناز جاريه
يه چيز جالب اسم عمه ي آتيلا هم النازه...
خلاصه اين كه خدا اتحادتون رو ازتون نگيره
از روي ماه درينا جونم بووووووووس

ممنون دوست خوبم خیلی خوشحالم که به ما سر زدی . با اجازه لینکتون میکنم
زهرا(ثمره عشق مامان و بابا)
21 دی 91 3:01
عزیزم از وبلاگ من دیدن کنید خوشحال میشم تبادل لینک داشته باشیم

حتماً دوست عزیز
لیلا مامان پرنیا
22 دی 91 0:31
آفرین به این مامان خوش قلبامیدوارم همیشه جمع صمیمیتون برقرار باشه

ممنون دوست خوبم پرنیای گل چه طوره ؟
رضوانه
23 دی 91 17:57
ای جوووووونم دخمل نااااااز ایشالا که همیشه تو زندگیش موفق باشه به ارزوهای قشنگی که واسش دارید برسه

ممنون دوست خوبم چه قدر خوشحال میشم هر از گاهی به ما سر می زنی
مامان مهبد كوچولو
24 دی 91 7:55
سلام . به به چه پست قشنگي بود . ايشالله كه همينطور كه ميخوايد ميشه يه نابغه ي پيانيست !
راستي تا يادم نرفته بگم چه عمه الناز خوشگل و نازه . ايشالله كه هر روز روابطتون گرمتر بشه و كيف كنن با هم عمه جونب و برادر زاده

مرسی امیدوارم مهبد عزیز هم همیشه موفق باشه و سلامت که از همه چیز مهمتره . آره عمه الناز خیلی نازه و دوست داشتنی
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
25 دی 91 3:07
آخه عزیزم عکس خودت و عمه به این خوشگلی روگذاشتی تو وبت خوب طرف حتما بر و رویی نداره حسودیش شده اومده اون چرندیات رو نوشته تا شما باشی عکس خوشکل نزاری فکر نداشته های مردم هم باش قربونت برم

لطف داری عزیزم


Mahdi
22 آبان 94 14:33
سلام خوشبحال درینا ارگ داره من که خیلی دوست دارم ارگ زدن یادبگیرم اما نمیشه
شیما مامان درینا و سامیار
پاسخ
سلام اميدوارم شرايطي پيش بياد كه ياد بگيريد