درینا درینا ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره
سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

مادرانه....به توان دو

دلیل بودنم.... و البته دلیل نوشتنم ....

1391/12/9 12:29
555 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازم .... یه چند وقتییه که تو همه وبلاگا میبینم که راجع به دلیل درست کردن وبلاگشون دارن مینویسن و بقیه رو به مسابقه دعوت میکنن . با این حال که دوستای زیادی داریم اما کسی یادش نبود از ما دعوت کنه منم خیلی روحیه رقابت و مسابقه ندارم نیشخندمامان تنبلم دیگه.... اصلاً نمیدونم پایه و اساس این مسابقه چیه و از کجا شروع شده ....

حالا فقط و فقط برای تو میگم .... میدونم انقدر باهوش هستی که وقتی برای خودت خانومی شدی منو درک کنی و دلیل درست کردن وبلاگ رو خودت از نگاهم ، احساسم و تک تک لحظات عاشقانه ام متوجه بشی اما مینویسم بازم نه برای تو برای دل خودم تا موندگار بشه ..... میدونم روزی که من با خوندن صدباره اینها برای هزارمین بار ذوق میکنم تو لبخندی میزنی و میگی مامان مرسی ولی واقعاً چه حوصله ای داشتی ......چشمک با توکل به خدای بزرگ که همیشه ازش میخوام در مراقبت از تو گناهان_ منو ندیده بگیره ، به امید اون روز ....

روزی دلم گرفت و اشکم سرازیر

همان روزی که دلتنگ بودم و دور و درگیر

ترسیدم و لرزیدم از آینده ای دور

که نه تو کودک میمانی و نه من جوون

از روزی که من میمانم ...مثل امروز تو

از روزی که تو میروی و درگیر میشوی..... مثل امروز من

لحظه ناب روییدنت، بالیدنت ....

نرم نرمک میگذشت و میگذشت و میگذشت ....

این حقیقت است یک حقیقت محض

که روزی تمامش ، برای من است

پس جاودانه ساختم ، گفتم و نوشتم ....

خندیدم و گریستم ....

هر روزم را

روزهای پر طراوت جوانی ام را

میگذرانم در این منزلگاه....

باشد که روزی محفل گرمی شود برای روزهای تنهاییم

برای روزهایی که به انتظار_ دیدن_ روی ماهت نشسته ام .....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان پارسا
9 اسفند 91 12:29
دختر نازی دارین خدا حفظش کنه براتون

ممنون عزیزم خبلی لطف کردی که به ما سر زدی
هیراد و عمه لیلاش
9 اسفند 91 13:50
سلام ، هیراد جون توی مسابقه شرکت کرده ، لطفا به وبلاگش بیائید و کمکش کنیدآرزومند آرزوهای شما
آناهیتا مامانیه آرمیتا
10 اسفند 91 14:39
خیلی قشنگ وبااحساس وخلاق مثل همیشه .آرزومیکنم همیشه وبلاگ دریناگلم پرباشه ازخاطرات شیرین وزیبا
دوستون دارم

ممنون از دعای خوبت دوستم همینطور برای آرمیتا
بابای یسری جان
11 اسفند 91 12:46
با سلام
زیبا بود ، انگیزه نوشتنتان
می دانم ( با توجه به اینکه طبع شاعری دارید) ، دلنوشته هایتان محصول احساسات پاک مادرنه تان است ، پس دست قشنگه لایق این همه شیوایی قلمتان است .

مثل همیشه خیلی لطف دارید .
مامان آروین-مریم
12 اسفند 91 12:58
به قول خانم گوگوش : به به براووووو .

لطف داری دوستم ممنون
mamanebaran
12 اسفند 91 16:04
شيماي نازنينم ، شيماي عزيزم ، اگر بگم چند بار اين پست قشنگ و زيبا رو خوندم شايد باور نكني ، اما هر بار كه مي خودنم برام قشنگ و دوست داشتني بود ، نازنينم چقدر شعرت زيبا بود و چقدر خوب توصيف كردي روزهاي پيش روي درنا جان رو ، اميدوارم هميشه خوب و سلامت باشي و بهترينها برات اتفاق بيفته چون لايق بهترينهايييييييييييييييي

مرسی عزیز دلم منم اگر بگم روزی چند بار یادت میکنم و نیازمند آرامشیم که داری و راهنماییهای خواهرانه ات واقعاً دروغ نگفتم امیدوارم همیشه موفق باشی باران گلمو ببوس چند بار گفتم بازم میگم که من وقتی برای اولین بار متن قشنگت برای باران و خوندم یه دریچه دیگه ای از مادر بودن به روم باز شد . منم همه بهترینها رو برای شما مادر و دختر دوست داشتنی میخوام
مامان بنیتا
12 اسفند 91 16:52
در برابر احساسات زیبای شما چیزی نمیتونم بگم

قربونت برم دوستم بنیتا جونمو ببوس
پگاه
13 اسفند 91 12:19
سلام عزیزم مثل همیشه زیبا بود و کلی به دلم نشست امیدوارم همیشه سایه ات بالای سر دختر قشنگت باشه و همیشه شادی و زیبایی رو براش ثبت کنی

وای مرسی که به ما سر زدی کلی خوشحال شدم ممنون از دعای خوبت پایای عزیز و ببوس از طرف منم
خاله ی آریسا
16 اسفند 91 9:56
سلام. شاید به خاطر اینه که وب های دیگه سر نمیزنید . چون آریسای ما درینا خانومو به مسابقه دعوت کرده بود.

از دعوت شما ممنونم عزیزم اما این پست چند روز قبل از دعوت شما بود . به هر حال ممنون که به یادمون بودین
سارا مامانی شیدا
22 اسفند 91 9:17
وای عزیزم خیلی قشنگ مینویسی اشک تو چشمام حلقه زد ایشالا همیشه در کنار خانواده گرمت شاد باشی

آخی دوستم ببخشید ممنون از دعای خوبت
صفورا مامان آوا
26 اسفند 91 12:28
بسیییییییییییییییییییار زیبا نوشتی شیما جوون لذت بردم

لطف داری صفورا جون مرسی که سر زدی
دیما
3 اردیبهشت 92 21:47
دنیای بی کسیرو از دنیای با کسی ک وانمود میکنن باهاتن بیشتر دوسدارم............
سلام وبلاگ قشنگی داری مطالبشم جالبن ی سری هم ب غمکده ای ما بزنید ممنون میشم..........


ممنون که به ما سر زدین
نگين
21 اردیبهشت 92 9:18
سلام چه دختر نازي دارين به وب ما هم سر بزنيد و نظر بديد

مرسی عزیزم نظر لطفتونه . حتماً ولی آدرس نذاشتین
لیلامامان پرنیا
29 اردیبهشت 92 15:50
سلام شیما جون یه کد میزارم برات
بزارش تو قالب وبلاگ برو تو ویرایش قالب قسمت رو پیدا کن
و کد و بزار زیر تا عکس
دخملی به نمایش در بیاد تو وبو قبل از ثبت مشاهده کن اگه دوست داشتی ثبت کن.از طرف پرنیا برای درینا
#Header-IS{background:url('http://upload.tehran98.com/img1/pfra3b9mrjpu797ayq10.jpg') no-repeat};

وای ممنونم لیلا جون خیلی خیلی قشنگ بود و سورپریز شدم و لطف کردی یه عالمه از طرف من و درینا برای پرنیای گل و مامان مهربونش