دوست
اتفاقاتی افتاده که کمتر از قبل میتونم به اینجا سر بزنم ..... گفتنی زیاد دارم از شیرین کاریهای این چند روزت ..... ولی یه چیزی خیلی اذیتم کرد .... وقتی دیروز صدای بچه ها رو تو محوطه شنیدی و خودتو با عجله به پنجره رسوندی و گفتی مامان نی نی و تلاش کردی پاهاتو بذاری رو بلندی تا ببینیشون ..... یه عالمه حسرت تو نگاهت دیدم .... دلم سوخت .... خیلی زیاد .... نمیدونم چرا... کاش میشد همه دوستای وبلاگیت از دنیای مجازی بیرون بیان و یه دنیای شاد حقیقی با هم داشته باشین ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی