درینا درینا ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره
سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

مادرانه....به توان دو

پست اختصاصی - تقویت صنعت گردشگری ایران :)

1392/2/16 16:37
528 بازدید
اشتراک گذاری

 زیاد اهل غش و ضعف کردن برای آثار باستانی و مکان های دیدنی و طبیعت چشم نواز و ... نیستم . کلاً زیاد اهل اغراق و مبالغه و آب و تاب و تعریف و تمجید الکی هم نیستم .... یه موقع فکر نکنید آدم خشنی ام کلاً این مدلیم .... ولی خب ازشون به اندازه کافی لذت میبرم ... مخصوصاً اگه خاطره خوبی تو اون مکان برام رقم بخوره .....تازه یه اخلاق_ جالبم (البته برای خودم ) دارم که وقتی یه جایی میرم ، یه کاری میکنم یا یه اتفاقی می افته تازه بعدش میشینم فکر میکنم و هی لذت میبرم ....خیال باطل

اینا رو گفتم به خاطر پست قبلی که بعضی از دوستان براشون جالب بود اطلاعات بیشتری داشته باشن و بدونن کجاس ....

یادمه سه چهار سال پیش وقتی تو مدرسه راهنمایی غیر انتفاعی زبان تدریس میکردم جلسه اول بعد از عید مثل همه معلما برای خالی نبودن عریضه از بچه ها پرسیدم تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟

هر کی یه چیزی گفت اما شاگرد زرنگم وقتی با آرامش خاصی گفت آب گرم لاویج برام جالب شد .

آخه منم مثل درینا یا بهتره بگم درینا مثل من روحیه ی اردکی داریم و کلاً شنیدن این دو حرف آ و ب حالمونو دگرگون میکنه چه برسه به اینکه از نوع گرمش باشه و معدنی . تازه تو یه جای ناشناخته . خاصیت معلمی اینه که زیاد دیگه از شاگردت پرس و جو نکنی که تابلو نشه نمیدونی این بود که به اینترنت پناه بردم و یه سری اطلاعات گرفتم . اون موقع فکر نمیکردم چند سال بعد مادر همسرم همون دور و برا یه ویلای نقلی بخره و کلی منو بخاطر داشتن اطلاعات قبلی و علاقه به اون منطقه مشعوف کنه.

حالا منم بی خیال شم دیگه آقای همسر بی خیال نمیشه و تمام بدن درد ها و گرفتگی عضلات و انواع اقسام مشکلات ناشی از تمرین های فوتبال هفتگیش و تو آب گرم اونجا بر طرف میکنه . درینا هم که تو پست قبلی گفتم چه علاقه ای داره و فکر کنم امروز و فرداس که به پرسنل اونجا بگه خاله ...

به غیر از آب گرم دریاچه الیمالات هم هست که یه دفعه اشتباه کردیم توهمه ورزشکاری زدیم و با قایق پدالی به گشت و گذار پرداختیم و انقدر خندیدیم که دیگه حسی برای پا زدن نداشتیم ولی دفعه بعد با قایق موتوری شیک و مجلسی به اون ته دریاچه هم سرک کشیدیم و لذت بردیم .

حالا هر چی اصل موضوع رو ول کردم و به فرع پرداختم بسه و بهتره اطلاعات مکانی رو بدم ....

شهر کوچک چمستان بین آمل و نور قرار گرفته احتمالاً خیلی ها اس ام اس های تبلیغاتی فروش ویلا تو اون منطقه رو دریافت کردن . مسیر شمال از سمت جاده هراز به این صورته که اول باید بری آمل بعد محمود آباد و بعد نور اما تو آمل و دور میدون اصلیش یه راه فرعی هم هست که به نور میرسه و یه کوچولو جادش باریکه و باید با احتیاط رفت همون وسطا شهر چمستان رو میبینید و بعد هم میرسید به یه منطقه جنگلیه بزرگ که مثل بقیه جنگلای معروف شمال هنوز شلوغ نشده

وسطای این جنگل دو تا جاده هست که در واقع راهه ورودی به داخل جنگله یکیش تابلو داره آب گرم لاویج و یکی تابلو داره دریاچه الیمالات بقیه مسیر عالیه و خیلی قشنگه مخصوصاً تو بهار و پاییز.  تابلوهای راهنما هم وجود داره .

نکته مهم : اگر به اون منطقه رفتید بستنی های قیفی که جلوی شیرینی فروشی ها یا بعضی سوپر مارکت ها میفروشن امتحان کنید چون از شیر تازه تهیه شده و واقعاً خوشمزس .

امیدوارم همه برن و مثل ما لذت ببرن

چند تا عکس بی ارتباط با موضوع از درینا و پسر عمو برای رنگ و لعاب پستمون :

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

لیلا مامان پرنیا
16 اردیبهشت 92 16:48
ممنون شیما جون من یکی که خیلی دوست داشتم اطلاعات بیشتری داشته باشم چون ما مادرودختر هم مثل خودتون به آ ب یه جور ناجوری علاقه داریم
رنگ ولعاب پستت هم عالی بود ببوس ناز دخترو

پس شما هم اهل آبین خیلی خوبه امیدوارم یه بهار و تابستون پر از تفریحات آبی داشته باشین
مامان قند عسلا
16 اردیبهشت 92 17:08
سلام عزیزم .ماشاالله چه دخمر نازی داری .خدا واستون حفظش کنه . خوشحال میشیم به وب ما سر بزنید.

ممنون که به ما سر زدید چشم حتماً
☂ marjan ☂
16 اردیبهشت 92 17:38
سلام آبجی شیما جــــــــــــونم!
وایییییییییی!انقد دلم براتون تنگیده بود!
راستش منم روحیه ی اردکی دارم!دائم تو حمامم!به قول مامانم تو آخر آب میری! چیکار کنم؟تماس با آب حس خوبی بهم میده!
خصوصا"آب خنک!اینه هر صدسال یه بار که ظرف میشورم اصلاگ دست کش دستم نمیکنم!
راستی شعر پست قبلتون دل منو برد عاشقش شدم!
خدا هم شما رو برای درینا نگه داره!هم مامان فاطمه رو برای شما و درینا!
یکی دوهفته پیش داشتم عکسای درینا رو به مامانم نشون میدادم،مامانم دلش ضعف رفته بود!میگفت آخی ماشالله چقد بامزه س!
جیگرشو برم من!چه ناز پسر عموشو نگاه میکنه!عزیزدلممممممممممممممممممممممممممم!
قربون اون گل سر آبیت برم مننننننننننن!
زنده باشی خانم طلا!
آبجی شیما برو خصوصی!
اندفعه رمز میدم نیای دیگه میاد دستتو میگیرم به زور میبرمت!
بــــــــــــــوس هوارتا!

مرسی مرجان جون بعد از اینهمه وقت اومدی و ما رو شرمنده کردی عزیزم من اوندفعه هم اومدم مطلبت و بخونم اما تو قسمت رمز هر کاری کردم عدد نمیزد و نمیتونستم هیچ کاری بکنم این بار هم همینطوری شده نمیدونم مشکلش چیه

عمه الناز
17 اردیبهشت 92 9:08
به به اینجوری که تو تعریف کردی منم دلمک خواست همین الان ساکم و ببندم و برم
واقعاً توی این فصل رویاییه
ایشالا همین روزا دوباره با هم میریم

آره دوست دارم بریم چند روز بمونیم
mamanebaran
17 اردیبهشت 92 9:55
الهی قربونت برم خاله با اون تل خوشگلتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ] هزار ماشاالله چقدر بزرگ شدی عزیزم , عاشقه شکل ماهتمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم مهربونمممممممم
مرسی شیما جونم به خاطر توضیحات کاملت , آفرین به تووووووووووووووووو مامان مهربون

ممنون خاله مهربونم مرسی که انقدر از بزرگ شدنم خوشحال شدی

رنگارنگ
17 اردیبهشت 92 14:48
سلام روحیات جالبی داری
موفق باشی
لطف دارین اما همیشه هم جالب نیست خیلی وقتا کلافه کننده اس
مریم(مامان آرینا)
17 اردیبهشت 92 15:03
ای جونم که اینقدر نازی
نوشته هاتم مثل همیشه آدمو تا آخرش میکشونه

مرسی عزیزم این جمله آخرت باعث شد اعتماد به نفس بگیرم به نوشتن رمان جدی فکر کنم
مامان مهبد كوچولو
18 اردیبهشت 92 8:52
سلام عزيزم ، خوبي ؟ دريناي نازنين چطوره ؟ مرسي كه اين قدر دقيق توضيح دادي . ايشالله كه قسمت بشه ما هم بريم و خيلي كار خوبي كردي برامون مفصل شرح دادي و آدرس . شايد قسمت شد و مادر شوهر منم اونجا يه ويلا خريد . حالا اگر هم نخره مجبوريم بريم ويلاي مادر شوهر دوستم ( شيما جون )

ببخش زياد شوخي كردم . ايشالله كه هميشه به شادي و تفريح و آب بازي ....

خیلی باحال بود حتماً حتماً تشریف بیارید بدون تعارف خوشحال میشیم از نزدیک اونجا ببینیمتون خانواده همسر همه مهربون و مهمون نوازن تازه با دوستای وبلاگیه درینا هم آشناان

........
18 اردیبهشت 92 10:00
سلام ، ممنون که اینقدر دقیق ادرس گذاشتید ... نمیدانم تاکنون به کرمان مسافرت داشته اید یا نه ؟ اینجا سرسبزی زیادی ندارد ... زیبایی و قشنگی کرمان در تمدنش است ... در اثار باستانی است ... در قدمتی چهار هزار ساله ... زیبایی اینجا به مردمانش است ... دلی به وسعت کویر ... خونگرم و میهمان نواز ...اگر دوست داشتید روزی به اینجا بیایید . حتما منو در جریان بگذارید تا هم بهتون اطلاعات سفر بدهم ... هم براتون جا مکان تهیه کنم ...

یکی از دلایلی که من عاشق این دنیای مجازی ام نزدیک کردن آدما از یه عالمه راه دوره به برکت این وبلاگ تو جند شهر ایران دوستای خوبی پیدا کردیم که این خیلی عالیه من متاسفانه تا حالا کرمان رو ندیدم اما از آثار باستانی و مردم خونگرمش تعریفای زیادی شنیدیم همسرم دو سال خدمتش توی ایرانشهر بوده و همیشه از کرمان و بم رد میشده همیشه ام میگه دوست دارم خانوادگی به تمام این شهرا سفر کنیم . ممنون از لطفی که به ما دارین حتماً مزاحمتون میشیم
عمه ي آتنا
19 اردیبهشت 92 8:18
اطلاعات مفيدي بووود
تابستونشم قشنگه؟

بله عزیزم تابستونشم عالیه
مامان آنیل
19 اردیبهشت 92 16:00
سلام دوست عزیز خوبین خیلی دخمل شیرین و دوست داشتنی دارین.
با اجازه لینکتون میکنم. ما اردبیل زندگی میکنیم و از آب گرمهای خوبش لذت میبریم. خیلی عالیه با نظرتون موافقم که آ و ب آدمو دگرگون میکنه

ممنون که به ما سر زدید چه جای خوش آب و هوایی هستین خوش به حالتون
آناهیتا مامانیه آرمیتا
20 اردیبهشت 92 13:26
به افتخاردوست جونم
برای دریناگلم

مرسی عزیزم
سارا مامانی شیدا
25 اردیبهشت 92 12:26
دوستم چه جالب منم معلمم خیلی خوشحالم که دوستی مثل شما دارم راستی دختر منم به معنای واقعی اردکه

آخی عزیزم .... خوش به حالتون که معلمین من دیگه الان به یه کارمند تبدیل شدم
الناز مامان بنیا
26 اردیبهشت 92 11:22
عا شق این دختر عسلتم بخدا

قربونت برم من و عمه درینا هم عاشق بنیا عروسکیم
ماماني
6 خرداد 92 8:38