درینا درینا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

مادرانه....به توان دو

تولد درینای دردونه

1391/7/10 16:11
374 بازدید
اشتراک گذاری

حال و روزی که چهارشنبه داشتم اصلاً قابل توصیف نیست . تو محل کارم اصلاً تمرکز نداشتم به سختی نفس می کشیدم و احساس می کردم قلبم درد می کنه خودمم نمی دونستم اینهمه اضطراب و دلشوره برای چیه این اولین باری نبود که تعداد زیادی مهمون داشتم. به خاطر کارهای زیادم شما رو درست و حسابی و یه دل سیر ندیده بودم و فکر می کنم دلتنگی کم دیدنت بود که به قلبم و روحم و جسمم فشار می آورد . چهارشنبه بعد از ساعت کاری رفتیم یه مقدار دیگه خرید کردیم و وقتی رسیدیم خونه شروع کردیم به انجام کارهای باقیمونده . عمه الناز و عمو محمدرضا از بعد ازظهر برده بودنت آتلیه تا بعنوان کادوی تولد ازت عکس بندازن و ساعت ١١ شب برگشتین مامان جون ببین من چه حالی داشتم . بابا و عمو محمد رضا مشغول زدن بادکنک ها شدن من و مامان جون و عمه الناز هم مشغول درست کردن غذا ها و دامن شما شدیم . تا ٤ صبح بیدار بودیم و تازه خیلی از کارا مونده بود یه اتفاق بد هم افتاد که شاید حکمتی داشت بابا با ماشین رفت رو یه سنگ بزرگ و ماشین الکی الکی ایراد پیدا کرد ، به خاطر همین روز پنچشنبه مجبور شد اولین کاری که میکنه بردن ماشین به تعمیرگاه باشه اینطوری کارا خیلی سخت تر می شد چون هنوز یه عالمه از تزئینات مونده بود که فقط بابایی می تونست خوب انجام بده . پنجشنبه صبح مامان سوسن هم اومد کمکم و سه تایی با مامانم شروع کردیم به انجام کارا ژله رنگین کمانی حسابی وقت و انرژیم و گرفت یه صبح تا بعد از ظهر طول کشید . آویز های قلبی شکل هم که خودمون درست کرده بودیم و با خلاقیت بابایی عکس بچه هایی که مهمونت بودن رو پایینشون وصل کرده بودیم همه به هم گره خورده بود و برای خودش به یه پروژه تبدیل شد . خیلی سعی کردم خودم و کنترل کنم و هول نشم و بتونم از زمان استفاده درست کنم . نزدیک ظهر بابایی اومد و حسابی کمک کرد . کیکت هم انقدر بزرگ بود که تو هیچ یخچالی جا نمی شد و چون قنادی ای که سفارش داده بودیم مسیرش دور بود بابا رفت با یه قنادی نزدیک تر صحبت کرد و کیک و گذاشت تو یخچالش . من با هزار تا بدو بدو ساعت ٦ تازه تونستم شما رو حموم کنم و آمادت کنم یکی دو تا از مهمونا اومده بودن که من خودم تونستم کامل آماده بشم . حالا می ریم با هم عکسا رو تو پست بعدی ببینیم تا شرح مهمونی رو هم برات بگم ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)