درینا نگو بلا بگو .....
چی بگم از شیطونی های اینروزات ،چند روز پیش مامان فاطمه می گفت موقع نماز خوندن مهرش و برداشتی و کردی تو دهنت وقتی نمازش تموم شده ، بهت گفته درینا مهرو خیس کردی ؟ یه ذره نگاش کردی بعد دستت و بردی بالا به در و دیوار و سقف اشاره می کردی و می گفتی نی نی ، نی نی . ای شیطون می خواستی حواسشو پرت کنی ...
یاد گرفتی آب دهنت و جمع می کنی میاری جلوی لبت ،مامان فاطمه که چند بار بهت گفته این کار و نکن ، فقط پیش اون این کار و می کنی و زیر زیرکی می خندی . چند روز پیش این کار و تکرار کردی مامان فاطمه هم بهت توجهی نکرده عروسکت و بغل کرده گفته آفرین نی نی که لبات خیس نیست ، زود از بغلش گرفتی گذاشتیش رو زمین خم شدی رو صورتش که مثلاً بوسش می کنی بعد نگو از آب دهنت نثار لبای عروسک کردی و بعد به لبای عروسک اشاره کردی و به مامان فاطمه گفتی آب به . یعنی نی نی هم کار منو انجام داده منو مواخذه نکن کلی به این کارات خندیدیم
به راحتی از مبل بالا می ری و رو کاناپه می خوای بدو بدو کنی . می خوابی رو مبل ، کوسنا رو می ندازی رو خودت مثلاً قایم شدی . ما هم پیدات می کنیم و غش غش می خندی .....
دیروز می خواستیم بریم دیدن آریسا نی نی عمو رضا و خاله سمیه . از صبح اصلاً نخوابیدی و همش شیطونی کردی . موقع رفتن خیلی خوابت می اومد تا بهت شیر دادم خوابت برد منم از فرصت استفاده کردم و تو خواب آمادت کردم انقدر خسته بودی که انگار نه انگار اینم عکسش . از همه مهمتر کفش بود که موقع بیداری برای خودش داستانیه ...
رفتیم اونجا و به سرعت یخت باز شد و شروع کردی شیطونی رفته بودی اتاق نی نی و همه وسایلشو می خواستی . بعدم خود نی نی و دیده بودی ،سر از پا نمی شناختی فکر می کردی یکی از عروسکاته بغل بابا که بود دستاتو برده بالا و می خواستی بگیریش . منم دوربین برده بودم از شما و نی نی عکس بندازم نشد یه چند تایی که از خودت دارم و می ذارم
اینجا با نگاهت به بابا می خوای ببینی خیار برداشتن اشکالی داره یا نه ؟ این رفتار همیشه اته . البته بعدش کار خودتو می کنی
فکر کنم خوشحالی که اجازه داری خیار بخوری .....
بازم یکی ار رفتارهای همیشگی : سرگرم موبایلی ،همزمان حواست به چیزای دیگه هم هست
خیلی وقته که می دونی فلش ضبط رو کجا باید بزنی ایندفعه تونستم شکار لحظه ها کنم و عکس بندازم .
مامانی خدا رو شکر که آخر هفته خوبی داشتیم .....