درینا درینا ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره
سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

مادرانه....به توان دو

درینا نگو بلا بگو .....

1391/9/11 16:28
475 بازدید
اشتراک گذاری

چی بگم از شیطونی های اینروزات ،‌چند روز پیش مامان فاطمه می گفت موقع نماز خوندن مهرش و برداشتی و کردی تو دهنت وقتی نمازش تموم شده ، بهت گفته درینا مهرو خیس کردی ؟ یه ذره نگاش کردی بعد دستت و بردی بالا به در و دیوار و سقف اشاره می کردی و می گفتی نی نی ، نی نی . ای شیطون می خواستی حواسشو پرت کنی ...نیشخند

یاد گرفتی آب دهنت و جمع می کنی میاری جلوی لبت ،‌مامان فاطمه که چند بار بهت گفته این کار و نکن ، فقط پیش اون این کار و می کنی و زیر زیرکی می خندی . چند روز پیش این کار و تکرار کردی مامان فاطمه هم بهت توجهی نکرده عروسکت و بغل کرده گفته آفرین نی نی که لبات خیس نیست ، زود از بغلش گرفتی گذاشتیش رو زمین خم شدی رو صورتش که مثلاً بوسش می کنی بعد نگو از آب دهنت نثار لبای عروسک کردی و بعد به لبای عروسک اشاره کردی و به مامان فاطمه گفتی آب به . یعنی نی نی هم کار منو انجام داده منو مواخذه نکن نیشخند کلی به این کارات خندیدیم

به راحتی از مبل بالا می ری و رو کاناپه می خوای بدو بدو کنی . می خوابی رو مبل ، کوسنا رو می ندازی رو خودت مثلاً قایم شدی . ما هم پیدات می کنیم و غش غش می خندی .....

دیروز می خواستیم بریم دیدن آریسا نی نی عمو رضا و خاله سمیه . از صبح اصلاً نخوابیدی و همش شیطونی کردی . موقع رفتن خیلی خوابت می اومد تا بهت شیر دادم خوابت برد منم از فرصت استفاده کردم  و تو خواب آمادت کردم انقدر خسته بودی که انگار نه انگار اینم عکسش . از همه مهمتر کفش بود که موقع بیداری برای خودش داستانیه ...

رفتیم اونجا و به سرعت یخت باز شد و شروع کردی شیطونی رفته بودی اتاق نی نی و همه وسایلشو می خواستی . بعدم خود نی نی و دیده بودی ،‌سر از پا نمی شناختی فکر می کردی یکی از عروسکاته بغل بابا که بود دستاتو برده بالا و می خواستی بگیریش . منم دوربین برده بودم از شما و نی نی عکس بندازم نشد یه چند تایی که از خودت دارم و می ذارم

اینجا با نگاهت به بابا می خوای ببینی خیار برداشتن اشکالی داره یا نه ؟ این رفتار همیشه اته . البته بعدش کار خودتو می کنی

فکر کنم خوشحالی که اجازه داری خیار بخوری .....

بازم یکی ار رفتارهای همیشگی : سرگرم موبایلی ،‌همزمان حواست به چیزای دیگه هم هست

خیلی وقته که می دونی فلش ضبط رو کجا باید بزنی ایندفعه تونستم شکار لحظه ها کنم و عکس بندازم .

مامانی خدا رو شکر که آخر هفته خوبی داشتیم .....

پسندها (1)

نظرات (12)

آناهیتا مامانیه آرمیتا
11 آذر 91 17:11
خیلی بلاشدی خوشگلم چقدکفشات نازن عزیزم
خیلی بامزه بوداون آب دهنش حالاکارش به جایی رسیده که سربه سرمامان بزرگش میزاره
خیلی حال کردم بااون عکس فلش گذاشتنت
میبوسمت زرنگ خاله

مرسی خاله منتظرم یه روز با آرمیتا از نزدیک دوست بشم بعد ببین چه اوضاعی درست می کنیم ....
حسابی مامان بزرگ و سرگرم کرده . هر روز باید به گزارش شیطنتا ، خراب کاریها و .... رسیدگی کنم
مامان شیدا
11 آذر 91 17:22
سلام خانمی ماشالله دخمل با نمکی داری خدا برات نگه داره و لذتش را ببری با اجازتون لینگتون کردم خوشحال میشم به من و دخترم الینا سر بزنید

ممنون از لطفتون و تعریفتون چشم حتماً سر می زنم منم با کمال میل لینکتون می کنم
بابای یسری جون
11 آذر 91 20:18
سلام
این عشق مادرانه که با تمام وجود از کارهای درینا جان به وجد می آید را ، می ستایم و درک می کنم هر آن شور و شعفی را که لبریز می شود از حس دوست داشتن ، در آغوش کشیدن و به پرواز در آمدن ، بخاطر اویی که از توست (شما ) و تویی که از اویی .

زندگی با تمام مشکلاتش لحظات شیرینی داره که برای من خیلی مهمن . مثل شیرین کاریهای درینا ، مثل خوندن نظرات بزرگی مثل شما ، همفکری و همدلی با دوستان وبلاگی ...فکر می کنم خوشبختم .. از اینکه به ما سر می زنید واقعاً خوشحالم .

مامان نوژاجوني
12 آذر 91 9:14
سلام عزيزم.چه ناز دختري داري ماشاله.اگر مايل به تبادل لينك بوديدخبر كن عزيزم.ببوس اين خانم خوشگلو

ممنون از نظر لطفت با کمال میل خوشحال می شم یه دوست جدید داشته باشم .
mamanebaran
12 آذر 91 9:25
قربون اون اداهات بشم من ، با اون موهاي خوشگلت كه عاشقه خرگوشياتم ، واي خدا جونم كه دخمره ما خودش داره فلش مي زاره عزيزم ، شيماي جونم براي عزيزم حسابي اسپند دود كن و آيه الكرسي بخون عزيزم

خدا نکنه عزیزم لطف داری چشم حتما اسپند دود می کنم و آیه الکرسی هم اشاره به جایی بود . ازت ممنونم .
الی مامان
12 آذر 91 11:50
یزرگ کخ شدی یادت می ماند مادری با تمام عشقش ذره ذره بالندگیت را بهتماشا نشست بدون اینکه منتظر بماند شما به یادت باشد...

ممنون عزیزم با بزرگ شدنش و خوندن این نظرات مطمئنم حس گرمی به وجودش تزریق می شه به امید خدا

لیلا مامان پرنیا
12 آذر 91 12:30
خیلی جیگره خدا براتون حفظش کنه این عکسهاش من رو یاد اون روزای پرنیا انداخت
راستی اگه بیاید وب پرنیا با باز شدن صفحه پرنیا براتون شعرهاش رو میخونه
برای درینا جون.

خیلی خیلی لطف داری دوست خوبم حتماً سر می زنم دعا می کنم درینا هم یه روزی مثل پرنیا شعر بخونه
مامان مهبد كوچولو
12 آذر 91 12:32
سلام . الهي دورش بگردم كه اينقر شيرين و بلا شده . خيلي آب دهنش و جريان عروسكش بامزه بود . كلي دلمون قنج رفت از پشت مانيتور

مرسی عزیزم ، مهبد عزیزم چه طوره بهتر شده ؟
لیلا مامان پرنیا
12 آذر 91 19:04
پرنیا تو مسابقه نی نی فشن شرکت کرده شیما جون لطف میکنی اگه بری وبهش رای بدی
http://ninimod.niniweblog.com/post20.php
شماره 0032

حتماً ، چشم
عمه الناز
13 آذر 91 12:04
واااای چه عکسای خوبی. درینا خانم خیلی دیگه داری شیرین میشی ها میخورمت هااااااا دیگه هر روز یه کار جدید میکنی همگی با ذوق از کارهای بامزه ات تعریف میکنن
دیشب مامان بزرگ داشت میگفت درینا خیلی بامزه دستاش و میگیره بالا و میگه ای بابا
البته چند وقتی هست این کاره بامزه رو انجام میدی

دیگه دخترمون وقت دل بردنشه حسابی . دعا کن همیشه سلامت باشه و خطرات ازش دور باشه
مریم (مامان آرینا)
18 آذر 91 13:31
خیییلی بلا شدی خاله مردم از خنده اون آب دهنو ولبای عروسکو........
برای عسل خانوم ومامان خوبش

مرسی دوست خوبم که با حوصله همه پستا رو می خونی این چند وقت که نبودی کلی دلتنگت بودم ممنون از لطفت ببوس آرینای گلمو
باران قلنبه
22 آذر 91 19:55
سلام عزیزم
دخترم باران مظفری تو مسابقه محرم اتلیه سها شرکت کرده خوشحال میشم اگه به وبمون بیایی و به لینک مستقیم اتلیه بروید وبه باران امتیاز 5 رو بدهید تا 20 دی مهلت دارید واگر قبلا به کودک دیگری رای دادین بازم میتونین به باران من رای بدهید منتظر کمکتون هستم مرسی
http://soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=5

چشم حتماً نگفته من به باران رای دادم