درینا درینا ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره
سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

مادرانه....به توان دو

دلم می گیره از آدما .....

1391/9/12 13:36
480 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از ظهرا یه وقتایی برای این که زودتر بهت برسم با اتوبوس بی آر تی ٢ تا ایستگاه می رم بالا دم محل کار بابایی تا با هم بیایم خونه ... در فاصله ٢ تا ایستگاه آدما رو با ظواهر مختلف می بینم . پیر ،‌جوون ، ساده ، رنگین و ...با خودم فکر می کنم چند تاشون ازدواج کردن ، چندتاشون بچه دارن یا اصلاً چندتاشون نی نی وبلاگ و می شناسن و سر می زنن .... دلم میخواد همه جا مثل این محیط پاک و معصومانه همه با هم مهربون باشن ، همه مثل محیط فیس بوک از اون جملات پر مغذی که می ذارن تاثیر بگیرن . حالا همه هم اگر انتظار زیادی باشه حداقل مادرا که یه نقظه مشترک با هم دارن ، اینطوری باشن . سر سوار شدن و پیاده شدن ، سر یه تنه خوردن کوچیک و جای کم ، همدیگر و آزار ندن .... این که یه وسیله عمومی بود ، تو همین وبلاگا هم به ندرت بعضی از پیام ها و نظرات ودیدم که بی انصافانه بوده . مثلاً کسی که  گذاشتن شعر کتاب درسیمونو کپی می دونه ، یا کسی که در اعتراض به دیر گذاشتن عکسای تولد یه کودک 2 ساله از کلماتی استفاده می کنه که مناسب نیست . یا مثلاً وبلاگی که به جای این که به خاطرات فرزندش بپردازه مقدمه گذاشته که من مثل بقیه نمی خوام پز وسایل و لباس و .... بدم .خود من شخصاً چون دلم می خواد تک تک مسائل مربوط به تو از لباس و اتاق گرفته تا شرایط روز جامعه ثبت بشه ، سعی می کنم همه چیز و بذارم . تو محیط کار و فامیلی هم که فراوونه ، آدما همدیگر و به سادگی قضاوت می کنن و شرایط روحی ، خانوادگی ، کاری و هزاران مسئله دیگه رو در نظر نمی گیرن . امروز یادم اومد از وقتی فهمیدم باردارم یه دعایی همیشه ورد زبونم بود ، خدایا به من فرزندی سالم و صالح بده که حسادت در وجودش نباشه و مهربون باشه . نمی دونم به امید خدا بزرگ که شدی ، در چه سن و سالی این پستا رو می خونی و درک می کنی از ته دلم ازت می خوام در مورد هیچکس قضاوت نکنی و نظر ندی . آدما شرایط مختلف دارن ........ شاید اگر من و تو در شرایط اونا باشیم رفتار بد تری بکنیم . منم سر تا پا ایرادم اما دارم سعی می کنم این ایراداتو بشناسم و بر طرفشون کنم تا برای تو بهتر مادری کنم .

پی نوشت 1 : این پست جنبه اخلاقی داشت ، دختر گلم باید بدونه همیشه همه زندگی ظواهر نیست . مسائل مهم تری هست که با بزرگتر شدنش جنبه جدی تری پیدا می کنه . آرزو می کنم خدا کمکمون کنه که از همین حالا خشت اول درست گذاشته بشه .

پی نوشت 2 : دوستان عزیزم که این مطلب و خوندین من خودم جز کسانی هستم که به تازگی دارم سعی می کنم در مورد کسی قضاوت نکنم . این مطلب فقط یکی از مسائلی بود که دوست داشتم دخترم هم در آینده رعایت کنه . خدایی نکرده برای کسی سوء تفاهم نشه بای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

آناهیتا مامانیه آرمیتا
12 آذر 91 14:00
شیماجونم خیلی خیلی قشنگ وخوب بودمطالبت امیدوارم دریناجونم بتونه واقعاقبل ازتجربه آدماایناروزودتربفهمه ودرک کنه .
واقعابایدبگم که درجامعه ای زندگی میکنیم که متاسفانه همه آدمای دوروبرمون خوب وصادق نیستن ونمیزارن آدم به حال خودش باشه.من خیلی دلم میگیره وقتی میبینم اصلا اصلا حتی ذره ای ازقضاوتهایی که میکنن درفکرووجودم نبوده ومیمونم که چه رفتاری بایدکرد. توی این محیط مجازی که هرکس به فکرثبت دقایق گذراست شایددوست داره ازاون وسایلی که توی اون زمان داره زندگی میکنه هم عکس داشته باشه امااین وسط یه سری نمیتونن تحمل کنن یه سری چیزارو،، ودخالت حتی توی خاطرات شخصی افرادمیکنن. خدامیدونه چقدرازاین کامنتهای احمقانه دارم وحذف میکنم وحتی بعضی هاشونم شناسایی میشن وجزتاسف کاری نمیشه کردفقط بیچاره اون بچه هایی که توی دست این افراد میخوان تربیت شن وزندگی کنن!
عزیزم ازم پرسیدی که چرارمزدارکردم به خاطرهمین که همه مثل خودت چشم ودل بی ریاندارن وبه جای توجه به موضوع اصلی به اطراف توجه دارن وخلاصه احساس ناامنی به آدم میدن .امابازهم این رمزدارکردن اذیتای بیشتری داشت این بودکه فعلا رمزدارهم نمیکنم تافکربهتری کنم .
عزیزم ببخش حرفهات حرفهای دلم بودکه میخواستم منم یه پست اینطوری بزارم که پشیمون شدم خواستم یه سری هاحساس نشن .
به هرحال من به این واقعیت رسیدم که فقط بایدبی توجه بودبه آدمای مریضی که خودشون بیشتراذیت میشن . خوب بودن باعث میشه اول ازهمه خودخودت راحت وباشی وآرامش داشته باشی.
دریناجونم همیشه سالم وشادباشی درکناربابایی ومامانیه خوب ومهربونت


باهات کاملاً موافقم دوستم
مامان طاها
12 آذر 91 14:38
درود بر نی نی ناز خوشمله بلا چقد جیگلی شما
از خوندن مطالب زیبا و دیدن عکسهای نازت لذت بردم تو هم پیش ما بیا دوست خوبم به روز میکنی یه خبر بده بیاییم
می بوسمت نازگلک
بدرود...
ممنون عزیزم چشم من همیشه به شما سر می زنم . در مورد خبر آپ کردنم به خدا فرصت نمی کنم ولی سعی ام و می کنم




آناهیتا مامانیه آرمیتا
12 آذر 91 16:10
ممنون ازتعریفت شیماجونم
ادت کردم سه سوته

شانس بد من فیلتر شکنم مشکل پیدا کرده حتماً می بینمت
mamanebaran
12 آذر 91 16:50
شيماي عزيزم اين مطلبو توي كتاب بر مسند قضاوت ننشين خوندم ، گفتم برات بذارم مطمئناً خوشت مياد .
قضاوت نکن
قبل از اینکه بخواهی در مورد من قضاوت کنی.
کفش های مرا بپوش و در راه من قدم بزن.
از خیابان ها،کوه ها و دشت هایی گذز کن که من کردم.
اشکهایی بریز که من ریختم.
دردها و خوشی های مرا تجربه کن.
سال هایی را بگذران که من گذراندم.
روی سنگ هایی بلغز که من لغزیدم.
دوبار و دوباره بر پاخیز و مجدادا در همان راه سخت قدم بزن.
همان طور که من انجام دادم...
بعد آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی...
كاش ميشد همه همينطور باشيم

خیلی خیلی قشنگ بود . واقعاً عالی بود .ازت ممنونم که کمک می کنی به بهتر بودنم و کمتر قضاوت کردنم
مامان طاها
12 آذر 91 20:32
سلام عزیزم
بله منم شب یلدایی هستم ولی چون محرمه مامانم میخواد یه مهمونی شام بده با کیک چقد حیف معلوم نیست تا چند سال محرم تو زمستون هست

ایشالا همیشه سلامت باشه ، تا چند سال دیگه بزرگتر شه تولدش هم دیگه تو محرم و صفر نیست

marjan
13 آذر 91 0:20
میدونی شیما جون...آدما دیگه مهرو وفای سابق رو ندارن!به نظرم همه چی تو ادما کم رنگ شده!یه چیزی مثل صداقت که اینروزا خیلی خیلی دنبالشم!!!اینروزا اگر توخیابون بخوری زمین از 10 نفری که دارن رد میشن شاید 1 نفر بیاد کمکت!
الآن میگی یه دختر 17 ساله چقد گله داره نه؟
اما باور کن به سن و سال نیست آبجی شیما‍!
من خیلی کوچیک بودم که خیلی چیزا رو درک کردم چیزاییی که شاید برای یه دختر 8-9 ساله خیلی خیلی زود بود!
بگذریم!چه دل پر دردی دارم مادر
راستی شیما جون تولد بابای دریناعسلی 25 خرداده؟؟؟؟؟منم 25خردادم!!!!!!!
عکسای این دحتر طلارو هم دیدم واییییییی دلم رفت براش خیلی معصوم و نازه حتما براش اسفند دود کن آبجی شیما!
راستی چرا دیگه نمیای پیشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منتظرم!به روزم


سلام دختر گل ، دل پر درد اینروزا جز طبیعت زندگیه متاسفانه اما دعا می کنم تو ماورای این طبیعت باشی همیشه . بله بابای درینا 25 خرداده ، چون هوا خوبه ما همیشه تولدشو تو پارک می گیریم . مرسی که به ما همیشه لطف داری چشم حتماً بهت سر می زنم
بابا جون یسری
13 آذر 91 11:00
با سلام
خیلی خوب لُپ مطلب رو ادا کردید و واقعیت زندگی رو به قلم کشیدید . اما این رو نباید از نظر دور داشت که ذات این دنیای لعنتی شیرین اینست که این تفاوت ها باید باشد تا بدی ها بتواند جولان دهند و خوبی ها دیده شوند .
واینکه شما خویشتن داری را سرلوحه خود قرار داده اید ، همان خشت اول است که هرکس خود باید بنهد ، افسوس که معماران چیره دستی که خشت اول را درست بگذارند تا مدینه فاضله شکل بگیرد اندکند .
مع الوصف قصد خوب شما قابل تقدیر و تامل است .
التماس دعا

خیلی خیلی خوشحالم که شما مطلب و نوشته رو تائید کردین . خواندن این خطوط دلگرمی ای می ده که کمک می کنه تا در این راه ثابت قدم باشم .

عمه الناز
13 آذر 91 12:08
خیلی قشنگ بود

آره واقعاً هیچوقت نباید در مورد آدم ها قضاوت کرد هر کسی طبق شرایط زندگیش پیش میره که ما از اون شرایط بی خبریم پس بهتره هر کس به فکر خودش باشه و برای همه دعا کنه که زندگشون خوب باشه و خوب بمونه

خیلی خوشحالم که تو هم این مطلب و تایید می کنی . هیچوقت هم ندیدم در مورد کسی قضاوت بکنی و با بی انصافی نظر بدی ، به خاطر همینه که خیلی عزیزی .

مامان مهبد كوچولو
13 آذر 91 12:59
سلام عزيزم . خيلي خوب اخلاقيات رو براي دختر نازت نوشته بودي ، به اميد اينكه همه ي ما بتونيم ياد بگيريم به راحتي راجع به آدمها قضاوت نكنيم و بتونيم به دور از همه ي منفي نگري هاي برخي آدمها، مثبت انديش باشيم و خوب زندگي كنيم و هميشه نيمه هاي پر رو ببينيم . به اميد اون روزايي كه دنياي سراسر زيبايي داشته باشيم و هميشه زيبابين باشيم ....

خیلی خوشحالم که دوست خوبم از این مطلب خوشش اومده نکته مثبت اندیشی که بهش اشاره کردی هم خیلی مهمه که یکی دیگه از مهارت های زندگیه . ما وظیفه مهمی داریم واقعاً خدا باید کمکمون کنه

لیلا مامان پرنیا
13 آذر 91 14:26
سلام شیما جون خیلی خوشحالم که تو این دنیای مجازی دوستایی پیدا کردم که از من خیلی دور هستن ولی حرف دلامون خیلی بهم نزدیک هست منم خیلی وقته یا بهتره بگم از وقتی پرنیا بدنیا اومده سعی میمنم برای همه مثبت فکر کنم وهیچ گونه حس حصادتی رو به دلم راه ندم واعتقاد دارم رفتار ما مادر وپدرها هست که شخصیت بچه هامون رو میسازه و درینا جون با همچین مادر مهربونی حتما خانمی کامل میشه

خوشحالم که دوستان همفکری دارم ، مسافت مهم نیست مهم دل آدما است که هر چه قدر همدل باشن زندگی براشون زیباتر می شه ...ممنون که مطلب و خوندی و نظر گذاشتی ایشالا بتونیم مادرای خوبی باشیم .

مامان بنیتا
13 آذر 91 15:21
سلام
ممنون از اینکه پیش ما اومدین مطلبتون خیلی قشنگه کاش هممون سعی کنیم زود قضاوت نکنیم ماشالا درینا جون خیلی نازه خدا حفظش کنه با اجازه لینکتون میکنم

منم حتماً لینکتون می کنم لطف دارین بنیتا جونو ببوس
مهسا
14 آذر 91 16:18
من اجازه دارم وب این قند عسل رو لینک کنم

شما لطف دارین بله حتماً چرا که نه آدرس خودتونم برام بذارید خوشحال می شم .

سمانه
14 آذر 91 18:14
آفرین مامانه مهربون
مریم (مامان آرینا)
18 آذر 91 13:28
ای بابا دوستم خیییلی از آدما خیییلی چیزارو فراموش کردن،تمام حرفات درسته ومنم قبول دارم چه جالب منم عاشق محیط فیس بوک و وبلاگم البته فقط با دوستای خوبم

من که تصمیم گرفتم تو زندگی فقط گذر کنم . اینطوری راحت تر زندگی می کنم