چند تا عکس جا مونده ..
این عکس مربوط به سرماخوردگی چند هفته پیشته . الهی بمیرم که هر وقت مریض می شی لپات گل میندازه . برده بودمت حموم ترسیدم بدتر شی هم سشوار کشیدم برات ، هم کلاه گذاشتم که باهاش مخالفی .....
این عکسم برای جمعه هفته گذشته اس طی یک حرکت انقلابی بعد از کلی هماهنگی ، موقق شدیم از طریق فیس بوک با خونواده پدریم قرار بذاریم . البته چند تا دختر عمو ، پسر عمو نتونستن بیان . دلم خیلی براشون تنگ شده بود . اینا همه متعلق به خاطرات کودکیمن . از راست : خاله شبنم (نامزد پسر عموی من )- پسر عموم ، محمدرضا - شما و بابایی - من - دخترعموم ، مژگان - همسرش هم ازمون عکس انداخت .
دایی آرش ، روزی که داشت می رفت سربازی . قول داده بودم عکسشو می ذارم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی