درینا درینا ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

مادرانه....به توان دو

یک روز رویایی ....

1391/9/26 16:23
685 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم دیروز مرخصی بودم فقط برای این که با تو باشم همین ... خیلی خوب بود ، خیلی . عاشق لحظه لحظه های با تو بودنم . بعد از یک روز کامل شب وقتی خواب بودی دلم می خواست بیدار می موندم و صدای تک تک نفسهات و به گوش جانم می سپردم . 

دیروز ، در پاییز زمستانی

رویایی داشتم ، در بیداری

لحظه لحظه هایش ، همه بهاری

زیر سقفی پر نور

جای جایش همه عشق و دلدادگی

من و تک گل زندگی

با هم و پرشور در پی لذت و سرزندگی

تمام من چشم ، تمام من گوش ،

برای جان دادن ، برای جان سپردن

برای ثبت ثانیه ها

کم بود ، تمام چشم و گوش ها

کودکانه دویدن ها ، کودکانه خندیدن ها

شد یک روز ناب

روز با هم بودن من و درینا

راستی آخر هفته هم خیلی خوب بود . پنجشنبه به نظافت خونه گذشت ، جمعه هم برای دایی آرش آش پشت پا پختیم . بعد از ظهر هم رفتیم سینما من خوش خیال فکر کردم مثل چند وقت پیش می مونی . خیال باطلی بود چون بعد از گذشت نیم ساعت از فیلم مجبور شدیم از سینما بیایم بیرون . بعد هم با عمو مهدی دوست بابا و خانومش مرجان خانوم و دخترشون ملیسا رفتیم هایپر استار . برای شما یه ماشین گرفتیم که خیلی ذوق کرده بودی و مرتب فرمونشو می چرخوندی ناراحتم که نتونستم عکس بگیرم انقدر که از بغل هر چرخی رد می شدیم می پریدی و می گرفتیش ، چند بار هم بلند شدی و وایسادی ، چون من شما رو می بردم و آقای پدر هم سرگرم صحبت با دوستش بود و برداشتن اقلام مورد نیاز دیگه چار چشمی مواظبت بودم و فروشگاه هم حسابی شلوغ بود و واقعاً موقعیتی برای عکس انداختن نبود . عکس زیر رو موقعی که تو ترافیک جلوی فروشگاه بودیم گرفتم از شیشه ماشین بیرون و نگاه می کردی و با همه بای بای می کردی : )

این عکسا رو هم دیروز که دو تایی با هم خونه بودیم گرفتم وروجک دیگه نمی ذاری ازت عکس بندازم تا دوربین و می بینی می گی نی نی و با یه قیافه ذوق زده میای خودتو ببینی بعد از چند لحظه هم دوربین و می گیری و به سمت بالا نگه می داری مثلاً داری عکس می اندازی : )

این وضعیت ماس دیروز 5 بار جمعشون کردم ... کارتو انجام دادی داری می ری سراغ یه چیز دیگه

داری تلاش می کنی دوربینو بگیری

سوار ماشین محبوبت شدی ...

قربونت برم مامان جان جات نمی شه آخه

خیلی قشنگ داشتی می زدی تا اومدم عکس بندازم فهمیدی خودتو زدی به کوچه علی چپ

رفتی پشت پرده قایم شدی فکر می کنی نمی بینمت :)

قربونت برم که صبح تا شب تمام فکر و ذکرمی ....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

آناهیتا مامانیه آرمیتا
26 آذر 91 17:28
چه کارخوبی کردی شیماجون هرازگاهی لازمه ازاین کارابکنی وبادخمل خوشگلمون وقت بگذرونی .
کاش بیشترمرخصی بگیری که اینطوری آپ کنی تندوتند ماهم ذوق کنیم .
این عسل خانوم چه بلایی شده ماشین سواری هم کرده پس
قربونت برم شیطونک خاله عاشق عکسی که قایم شدی پشت پرده شدم هنرمندکوچولو


خدا نکنه دوست خوبم . خودمم خیلی راضیم . خیلی روز خوبی بود اگر بتونم در ماه یه 2 باری این کارو بکنم برای خودم خیلی خوبه .

آناهیتا مامانیه آرمیتا
26 آذر 91 17:31
شعرت عالی بود شیماجون
منم دلم تنگ شده برای شعرگفتن قدیمازیادازاین کارامیکردم ۲تادفترپردارم که به یادگارمونده اما الان دیگه تمرکزندارم بایدخیلی ذهنم خالی وراحت باشه که نیست . !
امیدوارم همیشه شعرهات بوی شادی وسرزندگی بده عزیزم

راست می گی که شعر می گفتی چه جالب . حالا من همیشه از نوشتن خوشم می اومد ولی دفعات اولیه که شعر نوشتم ( همینطوری یه چیزی نوشتم ) اگر دفتر شعر داری بازم شروع کن وقتی استارت بزنی خود به خود تمرکزم میاد . ایشالا موفق باشی
هیراد و عمه لیلاش
26 آذر 91 18:53
سلام به دوست جونی عزیزم
یه خواهش کوچولو از شما دارم
من در مسابقه سوگواره محرم اتلیه سها شرکت کردم
ممنون میشم که به عکس من رای 5 امتیازی بدید
لطفا به وبلاگم بیایید ادرس مسابقه لینک در قسمت پست ثابت میباشد
قول میدم ٣٠ ثانیه بیشتر از وقت نازنینتونو نگیره
منتظرکمکتون هستم
راستی اگر قبلا به کوچولوی دیگه ای رای دادید میتونید دوباره برید و به هیراد جون رای بدید



چشم حتماً
مامان شیدا
27 آذر 91 1:57
رویت به سرخی انار ..شبت به شیرینی هندوانه ..خنده ات مثه پسته ..و عمرت به بلندی یلدا.. عزیزم یلدا مبارک

ممنون شما اولین نفری هستین که یلدا رو تبریک می گین ایشالا برای شما هم شب خوبی باشه
بابای یسری جان
27 آذر 91 8:39
سلام
دو پست آخرتان جذاب بود ، همین که خاطرات قشنگتون رو با تصویر می نویسید بر زیبایی وبلاگ قشنگتون افزوده
امیدوارم در ادامه راه موفق باشید

ممنون که به ما سر می زنین . ممنون که به ما نظر از روی لطف دارین
عمه الناز
27 آذر 91 10:29
الهی قربون اون اداهای بامزش بشم الهی قربون اون مامان با ذوقش بشم که دیگه داره یه پا شاعر میشه خیلی پست قشنگــــــــــــــی بـــــــــــــود

خدا نکنه الناز جونم . دیگه دلم به این شعرا خوشه می خوام برم تو یه غاری چیزی فقط برای دخترم شعر بگم . دیشب به خشایار گفتم من دیوونه دخترمم کلی بهم خندید. خوشبختیت آرزومه ....

مامان مهبد كوچولو
27 آذر 91 13:47
عزيزززززززززززززززم با لباس سبز چقدر ملوس شده ماشالله . ميگم اي كلك الكي الكي داري شاعر ميشي هاااا . خيلي كار خوبي كردي كه يك روز مرخصي گرفتي و با دردونت خوش گذروندي . هميشه شاد باشين و خرم

یه روز مرخصی واقعاً عالی بود. واقعاً الکی الکی شعر می شه . البته به نظر خودم که شعر نیست جسارت به حوزه ادبیه ولی حسشو خیلی دوست دارم
عمه الناز
27 آذر 91 15:01
عـــــــــــاشـــــقتـــــــــــــــــــــــــــم


Me too
لیلا مامان پرنیا
27 آذر 91 16:16
یلداتون پیشاپیش خوش ومبارک

ممنون عزیزم برای شما هم همینطور
رضوانه
27 آذر 91 18:03
شیما جون هروقت دلم میگیره میام اینجا کلی انرژی میگیرم واسه ما جوونا دعا کنید با قلب مهربونتون ای جووووونم درینا جون که خیلی دوسش دارم

ایشالا هیچوقت دلت نگیره ولی همیشه به ما سر بزن خوشحال می شیم . اگر قابل دعا کردن باشم برای کسی حتماً ایشالا سلامت ، شاد و موفق باشی عزیزم

نیم وجبی
27 آذر 91 20:39
ماشالله چه دخترنازی دارین خداحفظش کنه
من شمارولینک کردم شمام اگه خواستی به فسقلی ماسربزنولینکمون کن

شما لطف دارین . چشم حتماً
mamanebaran
28 آذر 91 9:36
آفرين به شيما جونم كه به خاطر دخمري مرخصي گرفته ، واي شيما جون قربون دريناي خوشگلم برم كه انقدر ناز وو دوست داشتني تر شده ، عزيزم از طرف من ببوسش ، حالا يه دست و يه جيغ و يه هورا براي شيما جون به خاطر گفتن شعراي قشنگش واقعا با داشتن يه همچين فرشته اي بايدم شاعر باشي خانوم گل

مرسی دوست جونم این حس شعر گفتن و خیلی دوست دارم البته اگر لایق باشم . انگار یه چیزایی می گی که خودت فقط می تونی تفسیرش کنی . حالا خدا کنه درینا بزرگ شد و خوند بهم نخنده . عشقم بارانو ببوس

mamanebaran
28 آذر 91 16:09
یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت.
یلدایتان مبارک. (باران مامان )

خیلی قشنگ بود دوست خوبم . واقعاً درسته بارانمو ببوس
شقایق(مامان محمد ارشان)
28 آذر 91 16:47
به به دخمل شیرین عسل
عکسات خیلی نازن خاله جونم
همیشه به گردش

مرسی خاله جونم چه خوب شد که به ما سر زدی ارشان جونو ببوس
آناهیتا مامانیه آرمیتا
29 آذر 91 14:38
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه

تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد

عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری

یلدای خوشی را برایتان آرزو می کنم . . .

پیشاپیش یلدا مبارک


قشنگترین تبریک شب یلدا بود که خوندم واقعآعالی بود عزیزم شب یلدای شما هم میارک

مامی طاها
1 دی 91 23:27
درود
با اولین پا نهادن به دنیای انسانهای روی زمین به روزم
بیا و در جشن تولد من تو هم مهمان باش
منتظر قدم رنجتون هستم
بدرود


مبارک باشه چشم حتماً