تلگراف
امروز آخرین روز کاریمه نقطه
خیلی دلم میخواد قشنگ بنویسم ، بهاری بنویسم ، موندگار بنویسم نقطه
نمیدونم چرا نمیشه نوشتنم نمیاد نقطه
از فردا درگیر تموم کردن خونه تکونی میشم نقطه
باید برای درینا خرید کنم همه لباساش خراب شده نقطه
خرید برای خودمونو کنسل کردم تا بعد از عید حوصله تو شلوغی خرید بنجول کردن ندارم نقطه
عید دیدنی هم کنسله نقطه
دلم فقط شمال میخواد نقطه
فکر میکردم تا عید مسائل مالی حل میشه ، حل نشده نقطه
استرسش باهام مونده نقطه
کاش میتونستم مثل خشایار بزرگ باشم و بزرگ فکر کنم نقطه
درینا کلمات جدید زیادی میگه مثل ندایه (نداره)- بسه- نیست- مایه منه (ماله منه) ب_ییم (بریم) نقطه
جمله زیاد میگه زیاد صحبت میکنه خودش میدونه چی میگه چون ده بارم بپرسی مثل همونو تکرار میکنه فقط مشکل اینه که ما کامل متوجه نمیشیم چی میگه نقطه
عزیز دلم پنج روز دیگه یک سال و نیمش کامل میشه نقطه
واکسنش موکول میشه به بعد از تعطیلات عید یعنی یکی دیگه از استرسام کش پیدا میکنه نقطه
تو این هاگیر واگیر و وانفسا یه دزد ازمون دزدی کرده خسارت در حد 4 میلیون- نامرد نقطه
من کلی گریه کردم نقطه
مامانم هم کلافه اس بدتر از من ناخواسته به من استرس منتقل میکنه نقطه
دیگه نمیخوام درینا رو از فردا بذارم پیشش چون میدونم خیلی کاراش مونده به خاطر من نقطه
باید دو هفته ای استراحت کنه نقطه
دلم میخواست کلی وسایل برای خونه بخرم اما نشد نقطه
امیدوارم بریم شمال درینا اذیت نکنه زیاد بمونیم نقطه
برای چارشنبه سوری برنامه ای نداریم میترسم بریم بیرون برای درینا خطرناک باشه نقطه
همکارم عروسیشه برای کلیپش داره میره ترکیه برای اولین بار دلم خواست جای یه نفر باشم نقطه
خدایا ببخشید ناشکری نبود نقطه
خیلی گنگ و سر درگمم نقطه
میدونم آخرین پست سال نود و یکه ولی هر کاری کردم نتونستم از این بهتر بنویسم نقطه
همینجا به همه دوستای مجازی که تو سال نود و یک پستامو خوندنو از لحاط روحی کمکم کردن و هر روز به خاطر اونا کامپیوترم و روشن کردم سال نو رو تبریک میگم برای همه آرزوی بهترینا رو دارم دوست دارم تو عید چند نفری رو ببینم امیدوارم قسمت بشه نقطه
نمیدونم دفعه بعد کی به اینجا سر بزنم دلم برای همه تنگ میشه نقطه