درینا درینا ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

مادرانه....به توان دو

اولین نوشته سال 92 برای دخترم

1392/1/20 16:03
524 بازدید
اشتراک گذاری

این که میگن آدم از فردای خودش خبر نداره واقعاٌ درسته این بی خبری از فردا و فرداها میتونه مثبت باشه و میتونه خدایی نکرده منفی . برای ما مثبت بود مشکل ضرر مالی تا حد خیلی زیادی حل شد طوری که من انتظارشو نداشتم . به یه آرامش نسبی بعد از طوفان رسیدیم و همه چیز آروم شد . لحظه تحویل سال سه تایی همدیگرو بغل کردیم و من به پهنای صورت اشک شکر ریختم و از خدا فقط و فقط سلامتی خواستم .

علاوه بر سفر شمال ، یه سفر ماجراجویانه هم داشتیم که خیلی عالی بود . پر از تجربه و اتفاقات جالب. با  اتوبوس به اربیل و سلیمانیه رفتیم قبلش فکر میکردم خیلی سخته اما دختر گلمون زیاد اذیت نکرد و با ما همکاری کرد و سفر خوبی شد.

واکسن هجده ماهگی هم زده شد دو روزی درگیر تب و پادرد فرشته کوچولومون بودیم هر چی بود به خیر گذشت .

مثل همیشه برعکس برنامه ریزی من دبد و بازدید عید هم رفتیم خیلی مختصر و مفید . یکی دو جا رو هم گذاشتیم برای آخر هفته هایی که در پیش رو داریم .

دوستای قدیمی رو هم که خیلی وقت بود ندیده بودیمشون دیدیم و با هم گپ زدیم.

بعد از اربیل دوباره رفتیم شمال اونجا به یه مهمونی دعوت شدیم که خیلی خوش گذشت هر چند جای نانای کردن درینا جونم اون وسط خالی بود اما برای من که خیلی وقت بود با خیال راحت بالا پایین نپریده بودم عالی بود

دختر گلم همه وجودم که به یمن بودنت یه عالمه باید و نباید جدید برای خودم تعریف کردم . هستی من که به خاطر لبخند رو لبت همه پستی و بلندی ها رو به جون میخرم ، میخوام بگم عاشقم ، عاشق همه ی کوچیک و بزرگ هایی که تو زندگیمون هست .

 عاشق روزهایی که از ته دل غمگینم و فرداش که شادم یاد روز گذشته برام خاطره شده .

عاشق این وبلاگم که دوستای خوبی دارم و از اینکه از احوالات و حرفای دلم براشون بنویسم لذت میبرم .

 عاشق چتر حمایت بابایی ام که در هر شرایطی خنده رو لباشه و عاشق تره خورد نکردنش برای مسائلیه که من بهشون میگم مشکل .

 عاشق کلمات جدیدتم  .مهمتر از همه مرسی که خیلی ذوق زدم میکنه و بدون آموزش خودت هر وقت صلاح بدونی میگی . 

عاشق بابا بابا گفتنتم که بعد از مسافرتمون به اربیل خیلی بیشتر شده .

عاشق محیط کارمم که به من حس زنده بودن میده حس پیشرفت .

عاشق نوشته های پر از غر خودمم چون وقتی میخونم خندم میگیره چی نوشتم .

عاشق تمام عاشقانه های زندگیمم . عاشق خونمونم یه جای امن و گرم .... عاشق درد و دل کردن با یه دوستم که قضاوت نکنه و شنونده باشه و همدل..... عاشق گفتن و تعریف کردن و گذر کردنم بگم و بگذرم و فکر نکنم و راحت زندگی کنم .

بهار شده و انرژی منم زیاد انگار از خواب زمستونی بیدار شدم امیدوارم با دعای دوستای گلمون تو سال جدید همیشه پستهای قشنگ بذارم .

پی نوشت : دختر گلم سال خوبی رو آغاز کردیم و تعطیلاتمون پر از مهر و محبتی بود که خانواده سه نفریمون به همدیگه داشت . اگر دیر پست جدید برات میذارم به خاطر مشغله زیاد کاریمه که از سال جدید مسئولیتهام بیشتر و سنگینتر شده  چون عکس هم همرام نبوده دل و دماغ پست گذاشتن نداشتم . یه چند تایی عکس میذارم تا بقیه ش رو هم بعداً کامل کنم

کنسرت اربیل که به خاطر ازدحام زیاد و خیلی مسائل نصفه نیمه برگزار شد و انقدر هوا گرم بود که زیر سارافونی و جورابتو در آوردم .

این عکس تو اتوبوس موقع برگشته دیگه نزدیکای تهرانیم و من حسابی خوشحالم

این عکس تو شماله عمه الناز که اینروزا باهاش احساس صمیمیت میکنی و خیلی بامزه صدا میزنی انناز زحمت کشیده سوارت کرده

عکس بالا هم خونه عمو سیامک دوست باباس

از راست : آریسا وعمو رضا - نازنین و عمو سیامک - شما و بابا

راستشو بخوای دلم برای پست جدید گذاشتن خیل تنگ شده بود امیدوارم فرصت کنم و همه کارای جدیدتو به موقع اینجا ثبت کنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

عمه ی ماهان
20 فروردین 92 16:07
سلااااام
چه دخمل خوشکلی ی ی ی
بوووووووووووووس
به ما هم سر بزنید


مرسی عزیزم خیلی لطف داری چشم حتماً
مامان بابای الیسا
20 فروردین 92 21:25
عزیزم بازم سال نو رو بهتون تبریک میگم خیلی خوشحالم که همه چی خوب و دوست داشتنی بود و دختری ما هم اذیت نکرد همیشه به شادی و گردش عزیزم.

آره واقعاً همکاری کرد امیدوارم شما هم روزای خوبی داشته باشین و الیسا جونم هر روز شاد شاد باشه
عمه الناز
21 فروردین 92 10:27
عزیـــــــزم امسال دومین نوروزی بود که تو عسلی خانم پیش ما بودی مسافرت به شمالمون در کناره تو امسال خیلی خوب بود دلم میخواست کل عید پیش ما بودی اما بابایی دلش میخواست بره کنسرت ابی که چند روزی باعث شد نباشی ولی دوباره که برگشتی کلی خوشحالمون کردی مخصوصاً که کارهای جدیدت واقعاً دلنشینه

الهی فدات بشم که جدیدن انناز صدام میزنی عاشق صدا کردنتم

ما هم خیلی دوست داشتیم تو یه حرکت باورنکردنی کل عیدو پیش هم باشیم اما نشد و یه سفر پر خاطره پیش اومد اونجا هم همش به یادتون بودیم و دلمون شمال بود . امیدوارم با بزرگتر شدن درینا شمال که میریم بیشتر بهمون خوش بگذره

پگاه
21 فروردین 92 12:16
سال نو مبارک عزیزم خدارو شکر که سال جدید رو با خوشی شروع کردین امیدوارم همیشه همینطور دلتون خوش و تنتون سالم باشه

مرسی از دعای خوبت برای شما هم همینطور دوست خوبم
مامان آروین (مریم)
21 فروردین 92 12:31
ایشالا همیشه به گردش و خوشی .....

مرسییییییییییییییی
عاطفه مامان الای
21 فروردین 92 12:46
سلام شیما جون من چندماهه به وب شما میام ولی الان تواستم لینکتون کنم بااجازه شما هم خواستی لینکم کن دریتا رو ببوسین

مرسی عزیزم که به ما سر میزنی و ایندفعه نظر گذاشتی با کمال میل ولی متاسفانه نمیتونم وارد وبتون بشم
خاله ی آریسا
21 فروردین 92 14:54
عیدت مبارک درینا خانوم ایشالله سال خوب و خوشی برای شما و همه باشه

ممنون خاله مهربون آریسا امیدوارم شما هم سال پر از موفقیت داشته باشین
mamanebaran
21 فروردین 92 14:57
شيماي نازنينم سلام ، از اينكه مسائل مالي تا حدود خيلي زياد حل شده واقعا برات خوشحالم ، بهت گفته بودم امسال سال خودته و مطمئن باش امسال سال خيلي خيلي خوبي برات رقم ميخوره ، خدا رو شكر كه تونستي بي دغدغه به مسافرت بري و بهت خوش گذشته ، آفرين به دريناي خوشگلممم كه مثل هميشه با مامان و باباي مهربونش همكاري كرده و اجازه داده تعطيلات به ماماني و بابايي خوش بگذره ، دريناي خوشگلم مبارك باشه واكسن 18 ماهگيت ايشالله هميشه سلامت و سرحال باشي ، فداي مرسي گفتنت كه اينروزا دلم برات بيشتر از قبل تنگ ميشه ، شيماي نازنينم ، من عاشق نوشتهاتممم ، عاشق احساسات پاكتممم ، عاشق صداي قشنگتممم كه پر از انرژيه و اين يعني اينكه شيما جونم كلي ماههه ، خدا روشكر شروع امسال برات خوب بود و اميدوارم محفل سه نفريتون هميشه گرم و پر از عشق باشه ، الهههههههههههههه قربون دريناي خوشگلممم بشم كه انقدر ناز و ملوس شده ،› فداي شكل ماهتتتت قند عسلممم

فاطمه عزیزم خیلی ممنونم از کامنت گرم و پر از انرژی ات که انقدر به ما لطف داری هر دفعه که به وبت میام و هر دفعه که کامنتاتو میخونم بیشتر دلتنگ دیدنتون میشم باران عزیزمو ببوس
آناهیتا مامانیه آرمیتا
22 فروردین 92 16:05
خوشحالم که اینهمه خوش گذشته .پس شماهم توی اون کنسرت بودید ؟ عجب سروصدایی به پاکردیدبابا
دوستم کاش ازخودتم عکس میذاشتی کلی دلم تنگ شده .
خیلی نوشته هات رودوست داشتم عزیزم که انگارتمامش قابل لمسه ..
امیدوارم همیشه همینطورپرانرژی ومهربون ودورهم سبزسبزباشید

مرسی دوست خوبم چه قدر خوشحال میشم که باوجود اینهمه مشغله وبلاگی که باید کلی پاسخگوی کامنتا باشی بازم مارو یادت نمیره و بهمون سر میزنی . آره یه بار رفتیم کنسرت تو تاریخ ثبت شد فرداش کلی داستان شنیدیم که خدا روشکر کردیم تونستیم جون سالم بدر ببریم . ممنون از دعای خوبت آرمیتای گلمو ببوس
آناهیتا مامانیه آرمیتا
22 فروردین 92 16:06
درینای خاله عاشق عکس دومتم خوردنییییی

زهرا(ترنم عشق)
22 فروردین 92 23:42
وای شیما جونم عکساتون خیلی قشنگ شدن
ایشاالله همیشه به مسافرت و شادی کنار هم



ممنون عزیزم برای شما هم همینطور
بابای یسری جان
23 فروردین 92 0:59
با سلام
خوشحالم اولین پست سال جدید را با روحیه ای مضاعف شروع نمود اید و امیدوارم سالی پر از موفقیت برای شما ، آقای خشایار و درینای عزیزم باشد .
یا علی - التماس دعا

خیلی ممنون از دعای خوبتون منم برای شما همین دعا رو دارم و امیدوارم یسری عزیز همیشه سلامت باشه
آتيلا جون و مامان شيما
23 فروردین 92 10:54
شيما جون خيلي خيلي خوشحالم چرا ك تو خوشحالي و ميدونم خوشحاليه تو شادي و شور و سر زندگي و خوشحالي همسرت و دريناي عزيزم رو ب ارمغان مياره..
 

درست میگی عزیزم خیلی تاثیر داره . شادی و خوشحالی رو برای شما آرزو دارم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
24 فروردین 92 14:54



مامان زهره
24 فروردین 92 16:35
ایشالله همیشه عاشقانه زندگی کنید در سلامتی کامل

ممنونم از دعای خیلی خیلی خوبت مرسانای عزیز و با مزه رو ببوس
دخملی شکلک
24 فروردین 92 22:42
دخملی شکلک برگزار میکند مسابقه با شکوه نی نی با حجاب...فقط مخصوص دخملا برای شرکت در مسابقه فقط کافیه: عکس با حجاب نی نی تون رو (فقط 1 عکس) توی یک پست به عنوان مسابقه نی نی با حجاب در وبلاگ قشنگتون قرار بدین و آدرس آپلود شده اون عکس رو برامون توی همین پست بزارید .... مهلــت ثبت نام از 24 تا 31 فروردین ماه و رای گیری از 1 تا 7 اردیبهشت ماه انجام میشه
ما(من و گاهی بابا)
26 فروردین 92 2:15
سلام عزیزم

چقدر خوب که همه چیز روبراه داره میشه ، امیدوارم سال پر برکتی واستون باشه.

از اربیل بیشتر بگو اگه ممکنه ، جالبه واسم.[h
مرسی عزیزم که یاد ما کردی شما هم سال خوبی داشته باشین برای اطلاعات بیشتر بهتون سر میزنم
مامان مهبد كوچولو
26 فروردین 92 9:36
سلام شيما جونم ، خيلي خوشحالم كه امسالتون شيرين شروع شده . اميدوارم كه هميشه خوش و خرم و مشغول گشت و گذار باشيد .
دريناي ملوسم مبارك واكسن 18 ماهگيت باشه عزيزم ، ايشالله كه هميشه تنت سالم و زير سايه ي مامان و بابات شاد و پر انرژي باشي .


مرسی عزیزم امیدوارم برای شما هم همینطور باشه و اوضاع کار و فعالیت اجتماعی هم عالی باشه

لیلا مامان پرنیا
26 فروردین 92 16:20
« اومدم به یک بازی وبلاگی دعوتتون کنم: نوشتن آرزوهاتون توی وبلاگتون و دعوت از سه تای دیگه از دوستان وبلاگیتون برای ادامه کار
خوشحال میشم قبول کنی عزیزم »


ممنون دوستم که به یادم بودی و از من دعوت کردی چشم حتماً

عمه الناز
28 فروردین 92 15:03
الهی فدات بشم که داری بزرگ میشی. 19 ماهه من
آفرین که برای مامان بابای پر مشغله یادآوریی میکنی چیزی جا نذارن
اون روزی که یکی از مهموناتون بودیم با امیر علی به قول خودت عییـــــــــــی کلی کیف کردید و منم از بودن هردوتون ذوق میکردم
عشقم عاشق کلمه هایی یم که میگی و هر روز داری تعدادشون وبیشتر می کنی خیلی وقت بود که به مامانت میگفتم واست بذاره که خودشم میخواست بذاره که البته میدونم کلی کار داشته با اون همه کار بازم زحمت کشید و اونایی که بیشتر به زبون میاری رو نوشته
از دیشب بگم که یه شب بیاد موندنی شد چون خیلی بهم خوش گذشت تاریخ 92/01/27 امیرعلی رو برده بودم پارک که مامانت زنگ زد و گفتم پارکم و شمام بیاید که تو با مامان شیما و عمو اشکان اومدید هرچی بگم خوش گذشت کم گفتم چون واقعاً لذت بخشه بازی و ذوق بچه های برادر و دیدن.
کلی با امیر علی بدو بدو کردید و همش توی پارک اسمش و صدا میزدی و دنبالش میرفتی بازی کردن با امیر علی و خیلی دوست داری. بعدش رفتیم بستنی خوردیم که تو عاشق بستنی به قول خودت بســـــــی هستی
بعدش هم شهر صندل و امتحان کردن همه دمپایی بچه گونه ها توسط درینا خانم
خلاصه دیشب و هیچوقت فراموش نمیکنم
به امید پست های جدید


الناز عزیزم شاید باور نکنی که وقتی درینا از ته دلش انناز انناز میکنه و با شنیدن صدای در و احساس حضورت ذوق میکنه من چه حسی پیدا میکنم واقعاً از ته دلم برای درینای عزیزم که داره یه حس دوست داشتنی و شیرین و تجربه میکنه خوشحالم و خودم دلم میخواد با تمام وجودم شاهد این علاقه باشم و از لحظه لحظه این احساس لذت ببرم . امیدوارم با بزرگتر شدنش این عشق و علاقه بیشتر و بیشتر بشه و قدر زحمتای تو عمه مهربونش و بدونه . همیشه با دیدن محبتت به بچه ها با خودم میگم امیدوارم روزی برسه که من بتونم قسمتی از محبتاتو جبران کنم و همیشه مثل یه خواهر کنارت باشم .
خیلی برام جالبه که درینا برعکس همه بچه ها که به خانومای جوون میگن خاله میگه عمه
خیلی خوشحالم که این محیط مجازی یه جایی شده برای رد و بدل کردن احساساتی که شاید همیشه به زبون نیاد ولی تو قلبمونه و از چشمامون معلومه . خلاصه این که تو خانواده سه نفری ما نقش های زیادی داری خواهر ، خواهر همسر ، عمه ، خاله ، دوست و ... برات از خدا سلامتی و خوشبختی به وسعت قلب مهربونت میخوام
سارا مامانی شیدا
1 اردیبهشت 92 10:59
دوست خوبم خوشحالم که بیشتر مشکلات حل شده امیدوارم همیشه لباتون بخنده زندگی خوب وشیرینی در کنار خانواده مهربونت داشته باشی مشکلات نمک زندگیه و باعث میشه ما قدر روزهای زندگیمون و در کنار همدیگه بودنمونو بدونیم بهشون توجه نکن و شکر گذار باش که سلامتی و یه فرشته کوچولو داری که ارزشش از همه چیز بیشتره بخند دوست خوبم

ممنون عزیزم که به ما سر میزنی و همیشه با نظرات دلگرم کننده ات به من کمک میکنی شما درست میگی و من هم سعی میکنم بیشتر بخندم
مامان ترنم کوچولو
1 اردیبهشت 92 11:37
سلام درینا جونم
من ترنم هستم خوشحال میشم با منم دوست بشی
پیش منم بیا
راستی وبلاگت خیلی قشنگه ها

مرسی دوستم که به من سر زدی چشم حتماً
عمه الناز
1 اردیبهشت 92 14:11
الهی قربون خواهر شیمای گلــــــــــــــــم بــــــــــــــــــــــــــــرم مــــــــــــــــــن

عاشقتم عزیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ--زمممممممممممممممم

خیلی خوب نوشته بودی اشک تو چشام جمع شد

راست میگی خیلی حرفها رد و بدل نمیشه توی دلمونه ولی خیلی خوبه که بعضی حرفهای دلمون و اینجا مینویسیم

راستی مرسی که میخوای جبران کنی ولی اگه راهم دور بود چی ؟؟؟؟

عزیییییزززززززم قرار شد اگر دور شدی ما رو هم ببری دیگهههههه که اونجا هی بهت محبت کنیم
عمه الناز
1 اردیبهشت 92 14:14
ا ا ا
راستی دیدی اشتباه نظر گذاشته بودم اون نظرم واسه پست 19 ماهگی درینا بود
عیب نداره میخونه دیگه دخترمون ماشااله انقدر باهوشه خودش میفهمه

آره بابا میفهمه