درینا درینا ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره
سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

مادرانه....به توان دو

چند منظوره : روز پدر - قرار وبلاگی و اتفاقات اخیر

1392/3/6 16:00
1,370 بازدید
اشتراک گذاری

با پیشرفت روز افزون جوامع بشری و با کمتر شدن زمان برای انجام کارهای روزمره دانشمندان به فکر ابداع و نوآوری در بسیاری از زمینه ها هستند . ابداع وسایلی چند کاره که در کمترین زمان با صرف کمترین وقت بتوان بیشترین بهره را برد و به هدف دست یافت ....

این مقدمه توجیه کامل و جامعی برای این پست چند منظوره منه که باید با وقت کمی که دارم از زمان استفاده بهینه بکنم و در مورد چند موضوع صحبت کنم .....

اول از همه باید به دختر گلم بگم عکس گوشه سمت چپ وبلاگت هنر خاله لیلا مامان پرنیای عزیز که خیلی زحمت کشید و سورپریزم کرد خیلی زودتر باید ازش تشکر میکردم ولی متاسفانه فرصتی میسر نشد امیدوارم بتونم محبتشونو جبران کنم .

دوم این که روز پدر و پشت سر گذاشتیم و دروغ چرا خیلی مفصل برگزار نشد دلیل اصلی هم خود باباییه که هدیه های  یهویی رو دوست داره . منم که دیگه به عقایدش احترام میذارمو خیلی اصرار نکردم .چشمک

سوم این که به بهونه روز پدر باید از یه پدر مهربون یاد کنم که خوبیهاش بدون اغراق زبانزد همه اس و ته دل من تبدیل به یه حسرت همیشگی شده و هیچوقت درموردش صحبتی نکردم اما واقعاً دلم میخواست بود تا برای من پدرشوهری منحصر به فرد باشه و برای تو عزیز دلم پدربزرگی نمونه . همه میدونن که چه قدر عاشق فرزند دختر بوده و چه قدر از داشتن عمه الناز بعد از 4 فرزند پسر خوشحال بوده . میدونم الانم هوای ما رو داره و از دلمون خبر داره به خاطر همین میخوام ازش تشکر کنم ، به خاطر خصلت_ خوبه مهربونی که در وجود همه فرزندانش به یادگار گذاشته . از خدای بزرگ براش آمرزش و شادی روح میخوام.

خواستم عکس از قدیما تو وبلاگت باشه شاید با بزرگتر شدنت مرور عکسای قدیم کم رنگ تر بشه (بابابزرگ نفر دوم از سمت چپ )

چهارمی از همه پر هیجان تره پنجشبه یه قرار وبلاگی داشتیم که خیلی خیلی عالی بود و خوش گذشت جای باران و مامان فاطمه ، مهبد و مامان مهدیه ، آرینا و مامان مریم ، الیسا و مامان الهام و .... بقیه دوستامون که خیلی زیادن واقعاً خالی بود . 

باغ پدربزرگ صفورا جون مامان آوا خیلی زیبا بود یه عالمه نی نی با ماماناشون اومده بودن که تو نی نی سایت با هم آشنا شده بودن و ما زیاد نمیشناختیمشون و اونجا آشنا شدیم . در ابتدای ورود_ آرمیتا عسلی هم به خاطر عروسک با هم درگیر شدین . یه توپ هم اون وسط بود که به نوبت دو تا دو تا با هم دعواتون میشد . یه حوض خوشگل هم بود که فواره داشت و شما هم یاد گرفته بودی چه جوری بازش کنی و به هر سختی ای بود از اونجا دورت میکردیم .

راستش اونجا احساس کردم من یک کم زیادی همش دنبالت میام و زیادی میترسم با این حال که خیلی حواسم بود بازم خوردی زمین و دستت یه خراش برداشت . دوست ندارم حساس باشم اما چون میدونم که شیطنت و انرژیت خیلی زیاده و خیلی هم سر به هوا راه میری ، باعث میشه یه لحظه نتونم با خیال راحت یه جا بشینم . خلاصه اینکه عاشق همین بدو بدو دنبالت بودنا ام .

از صفورا دوست خوبم خیلی تشکر میکنم که یه روز خوب و برامون رقم زد و حسابی اونجا ریخت و پاش شد  . کلی با هم خندیدم و انگار سالهای ساله که باهم دوستیم من این و مدیون شما فرشته های کوچولو هستم که انقدر ما مادرا رو به هم نزدیک کردین .

آوا - درینا - باران

دیگه داری میری تو کار پستونک باران

نتیجه تلاش مامانا برای جمع کردن نی نی ها و عکس انداختن

در کنار آرمیتا عسل در صلح و صفا

از عجایبه که خودت یه جا نشستی ازت عکس بندازیم

در محفل دوستان : آرمیتا - درینا - باران - آوا - بنیا

وقتی تعداد اسباب بازی از تعداد نی نی ها خیلی کمتره

یه جمع خوب و دوست داشتنی

روز جمعه هم رفتیم تولد مهراد . اونجا هم کلی بازی کردی و رقصیدی و با روشن شدن فشفشه خوشحال شدی . موقع برگشت هم رفتیم مرکز خرید برای بابایی با حضور خودش کادو بخریم بنده خدا انقدر دنبالت دوییده بود خیس عرق شده بود و به خرید یه پیرهن اکتفا کرد .

کوچولوی ناز و دوست داشتنی من شبی نیست که دلم برای آرمیدن در کنارت پر نکشه حتی اون لحظه ای که دارم برای دل خودم تو خلوت نیمه شب کتاب میخونم همه حواسم پیشته وقتی کنارت میام و انگار تو عالم خواب هم متوجه بودن من میشی وقتی خودتو تو بغلم جا میکنی و صدای نفسات آروم و منظم میشه سبک سبک میشم غرق یه حس لذت میشم و فقط میگم خدایا شکرت عالمی دارم اونموقع رو ابرا سیر میکنم انگار از یه شراب ناب عشق سیراب شدم دلم نمیخواد پلکام سنگین بشه ، دلم نمیخواد به خواب و عالم بی خبری برم میخوام تا صبح کنارت باشم و .....

نازنین یک دونه من دیروز برای اولین بار با صدای بلند بهت گفتم درینا چه کار کردی ...... نمیدونم چی شد مثل همیشه از تو اصرار برای نشستن رو کابینت که مرتب میگی بیشینم بیشینم از من انکار وقتی موفق نشدم گذاشتمت رو میز و گفتم به چیزی دست نزنی با یه مدل ناز و دوست داشتنی سرت و کج کردی و گفتی بااااششششههه و من دلم رفت خیال راحت از قول و قرارمون داشتم با عجله کار میکردم که دیدم ظرف فلفل قرمز و برداشتی و داری خالی میکنی . ریخت و پاشش فدای سرت اگر دستت و میبردی سمت دهنت یا چشمت خیلی اذیت میشدی .

قربونت برم که دیروز دل و روده یه خودکار و ریخته بودی بیرون و داشتی با دقت درستش میکردی مرحله آخر گذاشتن درپوش پیچی سرش بود که من برداشتم همونطور که چشمت به دستت بود با اشاره دست گفتی بده به من و بی صدا تلاش میکردی درشم بذاری .

آخرین و داغ ترین خبر این که عمو محمدرضا امروز صبح رفت ترکیه شاید موندگار بشه . دیشب به همین مناسبت همه خونه ما بودن خیلی دلم میخواست چند تا عکس یادگاری بگیریم که فراموش کردم . براش آرزوی سلامتی و موفقیت دارم چون برای من مثل دایی آرشه

مدتیه که آهنگ ایول جایگزین بعد از نسترن شده خیلی بامزه باهاش میخونی قسمتایی که بلد نیستی رو آروم زمزمه میکنی جاهایی رو که بلدی بلند تر میگی

شیرین_ دوست داشتنیه من:

دلم بند است

به نگاهی از سویت

به آوای دلنشینت

به لحظه غرق شدنم در گرمای نفسهایت

دلم بند است

به نوازش دستان کوچکت

به بوسه لبهای غنچه ات

هر روز پرسشم این است

این چه عشقیست که میسوزد دل و جانم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مامان ایسا
7 خرداد 92 6:58
معلومه خیلی بهتون خوش گذشته انشالاه همیشه شاد باشین

ممنون ایشالا دفعه بعد با همدیگه
لیلا مامان پرنیا
7 خرداد 92 10:29
امیدوارم همیشه ایام به کامتون وسایه مرد مهربونتون مستدام باشه
عکس بالا هم قابل درینا جون رو نداره امیدوارم خوشت اومده باشه
ببوس ناز دخترو

مرسی دوست عزیزم واقعاً لطف کردی یه عالمه برای پرنیای عزیز
عمه الناز
7 خرداد 92 11:56
پ مثل پناه. پ مثل پدر. همانکه نبودنش مرگ غرورمان را رقم زده و جای خالی اش. اندوه بار بر سرمان هوار میکشد! کاش ما هم پدر داشتیم! تابجای خیرات. هدیه میخریدیم و بجای روزت مبارک پدر. نمیگفتیم: روحت شاد پدر...
در کنارم روز و شب بی تاب بود
غافل از او چشم من در خواب بود
تا شدم بیدار و مشتاق پدر
او به خواب و چهره اش در قاب بود
روز پدر رو به همه باباهای دنیا تبریک میگم مخصوصاً به بابا خشایار درینا عسل مرسی که عکس گذاشتی واقعاً ایده جالبیه مطمئنم درینا خیلی خوشش میاد بزرگ بشه عکس جوانیه پدر بزرگش توی وبلاگش باشه

روحش شاد
وای وای وااااااااااااای درینای من چقدر پنجشنبه شیطونی کردی واقعاً بهت خوش گذشت چون حسابی بدو بدو کردی و من و مامان شیما همش دنبال تو من هم از تو هم از مامان صفورای گل مامانیه دوستت آوا تشکر میکنم چون شما باعث شدید منم یه روز خوب رو سپری کنم
جمعه هم که حسابی خوشگل کردی رفتی تولد ایشالا هر روزت شیرین باشه و پر از خنده
شیما جونم دیگه یواش یواش باید برم بگردم دنبال یه ناشر خوب

امیدوارم روح پدر همیشه شاد باشه مطمئنم به داشتن دختری مثل تو خیلی افتخار میکنه
مرسی الناز جونم ناشر و پیدا کردی بگو تصمیم دارم رمان هم بنویسم قربونت دیگه هماهنگی هاش با خودت
مامان آروین(مریم)
7 خرداد 92 17:05
تبریک روز پدر به بابای مهربون درینا جونی ..........
طلب رحمت و آمرزش برای پدرشوهری .......
آرزوی پایداری جمع دوستانه .....
آرزوی دلی شاد برای خانواده محترمتان .........

ممنون از کامنت پر از محبت و دعای خوبت عزیزم
مامان بنيتا
7 خرداد 92 17:57
به به چه جمع خوب و دوست داشتني اميدوارم هميشه پايدار باشه
خدا پدرهمسرتون هم قرين رحمت كنه

ممنون دوست خوبم ایشالا اینبار شما هم باشید جمعمون کامل بشه
سارا مامانی شیدا
7 خرداد 92 21:41
وای شیما جون خوش به حالتون چه جمع گرم و دوست داشتنی ای جا من و شیدا خیلی خالی بوده ها همیشه شاد باشید

مرسی عزیزم البته که جای شما خالی بوده ایشالا بتونیم همدیگرو ببینیم
مامان ديانا
8 خرداد 92 7:55
خيلي زيبا بود نوشته هاتون . خدا دخمل نازتون و واستون حفظ كنه

ممنون عزیزم خیلی ممنون از دعای خوبت
مرمر
8 خرداد 92 16:55
عزیزم متاسفانه وبلاگ ندارم وگرنه آدرس میزاشتم.ولی همیشه بهتون سر میزنم.بووووس

ممنون که بهمون سر میزنید و با کامنتاتون خوشحالم میکنید .
رضوان
8 خرداد 92 17:28
خدا رحمت کنه پدربزرگ درینا جونو روحش شاد ...
معلومه که توی این قرار وبلاگی حسابی خوش گذرونده درینا جونم
بوووووووووووووووووس واسه این گل دختر نااااااااااز

مرسی عزیزم آره واقعاً هم به بچه ها هم به مامانا خوش گذشت جای شما هم خیلی خالی بود
مامان ايسو وايسا
9 خرداد 92 1:36
سلام عزيزم با اجازتون لينكتون كردم ممنون ميشم لينكمون كنيد برا درينا جون وماماني مهربونwww.aysuaysa.niniweblog.com

خیلی وقته لینک شدین
مامان شايان و پرنيا
9 خرداد 92 12:33
چقدر ني ني خوشمزه يه جا جمع شدن

هميشه به خوشي و ددر دريناي ناز

ممنون بابت محبتت دوست عزیز خوشحالم که به ما سر زدی
عمه الناز
9 خرداد 92 12:40

چشـــــــــــــــــــــــــــــــــممممم


آتنا مامان روشا یدونه
9 خرداد 92 14:49
به به چه عالی چه جمع زیاد و جوونی چی کار کردین با این همه شیطونک قد و نیم قد
همیشه دور هم باشین و دوستی هاتون مثل دل نی نی هاتون صادق و صاف و پا برجاباشه

مرسی دوست خوبم جای شما و روشا جون خیلی خالی بود ایشالا ایندفعه همدیگرو ببینیم دنبال وروجکا دوییدن خیلی جالب بود میخواستیم عکس بندازیم که کلاً دیدنی بود
آناهیتا مامانیه آرمیتا
10 خرداد 92 10:31
عسل بابایی و مامانی اون لبخندت بالای وبلاگ کلی دلموبرد
شیماجون خیلی پست mp3وجالبی بود
روح پدرشوهرخوبت همیشه شادوقرین رحمت چقدرالنازجون قشنگ نوشته توی نظرات که میخوندم دلم گرفت . .
روزخوبی بوددوستم که درکنارتون بودم وازدیدن دوبارتون لذت بردم امیدوارم خیلی زوددویاره ببینیم همو .
چه تیپ نازی هم زده رفته تولدعزییییزم همیشه شادوسلامت باشی خوشگلم

ممنون آنا جونم خدا پدر شما رو همیشه سلامت حفظ کنه که واقعاً نعمتیه
خیلی روز خوبی بود و من هنوز با یادآوریش لبخند پررنگی رو لبام میشینه عجله دارم زودتر بزرگ بشن و صمیمی تر ما هم بیشتر لذت ببریم .
منم بیصبرانه منتظر دیدار دوبارتونم
mamanebaran
11 خرداد 92 9:29
بايد دختر باشي تا بداني پدر لطيفترين موجود عالم است... بايد دختر باشي تا ته دلت قرص باشد که هيچوقت
جاي دست پدر روي صورتت نخواهد افتاد مگر به نوازش!

بايد پدر باشي تا بداني دختر عزيزترين موجود عالم است...
تا پدر نباشي نميتواني درک کني دختر داشتن افتخار پدر است!!!
بايد دختر ِ پدر باشي تا احساس غرور کني...

بايد پدر-دختر باشيد تا بدانيد چه شگفتيهايي دارد اين عالم!
چه عزيز است اخم تلخ پدر و ناز دختر...
چه نازک است دل پدر که طاقت ديدن اشک دختر را ندارد...
بايد پدر-دختر باشيد تا...

پدرم، تنها کسي است که باعث ميشه بدون شک بفهمم
فرشته ها هم ميتوانند مرد باشند!!!

الناز عزیزم امیدوارم روح پدرت همیشه شاد باشه و مکانشون جنت و مطمئنم همیشه به داشتن جواهری مثل ما به خودش می باله و همیشه کنارتونه

بابا خشایار مهربون روزتون مبارک , الهی که سایتون بعد از مرتضی علی همیشه بالای سر درینای گلم و شیمای نازنینم باشه

شیما جونمممم سلام دلم برات یه ذره شده خانوم خانوما , دیدن روی ماهه خودت و فرشته کوچولوت انقدر بهم انرژی میده که قابل توصیف نیست
عزیزم امیدوارم همیشه خوب و خوش و سلامت باشی و همیشه لبت خندونه خندون بشه

الا برم سراغ گل دختر خودم , عشقم , نفسم , عاشقای اون لبای خوشگلتمممممممم نانای مهربونممم
قربون قد و بالات بره خاله که انقدر بزرگ شدی هزار ماشالله , وای خدا جونم موهای خوشگلشو نیگاه کن دلممممم رفت برای اون شکلتتتت
قربون پیرهنای خوشگلتتتتت که انقد بهت میاد



شیمای عزیزم ممنون برای عکسای قشنگی که گذاشتی مخصوصا عکسای پدر بزرپ عزیز درینا جان
عکسای قند عسلممم که دیگه نگووو
عکس خودتممممم که دیگه


عاشقتونمممممممممممممممممممم یه عالمه هر چی بگم بازم کمه

فاطمه جونم مرسی یه دنیا عاشقتم با این کامنتای طولانی که میدونم کلی براشون وقت میذاری پر از محبته انرژی مثبت من حضور دوستی مثل تو رو یه کمک از طرف خدا میبینم که همیشه بعد از خستگی روزانه به سراغم میاد و یه عالمه انرژی بهم میده .
چشمات قشنگ میبینه دوست مهربونم یه عالمه برای باران ناز و مامان فاطمه مهربون و دوست داشتنی .
ممنون به خاطر تبریک و دعاهای قشنگت خدا پدر و همسرتو برای شما همیشه سلامت حفظ کنه

مامان مهبد كوچولو
11 خرداد 92 15:23
سلام شيماي نازنينم . اميدوارم هر جا كه هستيد خوش و خرم و شاد باشي عزيزم . مرسي كه در اوج خوش گذشتن هات و در بين همه ي دوستاي جديدت جاي ما رو هم خالي كردي . عزيزم خيلي خوشحالم كه دوست پر انرژي و مهربوني مثل تو دارم . دريناي گلم رو ببوس كه مثل ماه مي مونه . خانوم خانوما چه قدر هم شيك پوشه !! ماشالله خدا حفظش كنه . ببوس دريناي نازم رو .

مرسی عزیزم واقعاً خیلی به یادتون بودم و دوست داشتم که بودید اومدید اینورا خبر بده یه قرار با دوستامون بذاریم که همدیگرو ببینیم
مرسی مهدیه جونم چشمات قشنگ میبینه یه عالمه برای مهبد و مامان گلش
mamanebaran
11 خرداد 92 16:03
شیما نازنینممممممممم

به یه بازی دعوت شدی

زود بیا پیشممممممم

منتظرتمممممممم

به روی چشم اومدم عزیزم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
12 خرداد 92 20:21
شیماجونم بیاوبم دعوت شدی به یه سرگرمی

مرسی که به یادم بودی
عمو محمد رضا
18 خرداد 92 23:32
عاشقتم عمو جووووون


وای عمو جونم خیلی دلمون برات تنگ شده جات خیلی خیلی خالیه مرسی که انقدر مهربونی از اونجا هم به ما سر میزنی .

هر روز برای موفقیتت دعا میکنیم .

عمو جونم فدات شم لباس ورزشیه یادت نره روش حساب کردم برای تمرین های تابستون بابایی زمین پوما دمت گرم .




مامان الهام كوچولو
30 خرداد 92 17:36
سلام مامان درينا.چقد خوب مي نويسي.متنات و خيلي دوست دارم.دخترتم خيلي نازه ماشالله.خداحفظش كنه.

چه قدر به ما لطف داری دوست خوبم همینطور خدا الهام جونو برای شما سلامت حفظ کنه