سفرهای درینا خانوم - سفر اول ( یک ماهگی )
عزیز دلم نمی دونم قبلاً بهت گفتم یا نه اما منم مثل خیلی مادرای دیگه تصمیم داشتم تمام خاطراتت رو به روز بنویسم اما واقعاً نتونستم یا اینترنت نداشتم یا خیلی مشغله کاری و یا ... به خاطر همین سعی می کنم اون قسمت از خاطراتی رو که جا افتاده آروم آروم بیارم تو وبلاگت مثلاً این دفعه می خوام در مورد سفرهایی که رفتی یه عالمه بنویسم قول می دم فردا هم عکساشو بذارم . بعد از به دنیا اومدن شما با این حال که خیلی غرق در لذت و شادی بودم ولی از یه جهاتی هم روحیه ام کسل شده بود شما هم خیلی دختر آرومی بودی و هستی ( البته الان شیطون بی صدایی ) منم حوصله ام خیلی سر می رفت بابا تصمیم گرفت برای اینکه روحیه مون عوض شه بریم مسافرت بعد هم کیش رو انتخاب کردیم او...
نویسنده :
شیما مامان درینا و سامیار
14:20