عشقم ... نفسم .... جونم.....
پنجشنبه ای که گذشت مهمونی پا گشا منزل خاله بزرگم دعوت بودیم . مراسم پاگشای دخترش بود که هم سن منه عکسای پست قبلی هم مربوط به شب عروسی دختر خاله اس . اینجور وقتا یک کم استرس میگیرم که دختر یکی یه دونم چه عکس العملی نشون میده . مثل همیشه آروم و بی صدا ..... جستجو گر و کنجکاو ..... با اعتماد به نفس وسط مهمونا ..... و البته چاشنی شیطنت و به تازگی مهارت جدید بالا رفتن از مبل و در و دیوار ..... با یه لباس_ جدید و خوردنی که نه تنها من ، همه کلی از دیدنش ذوق کردن ........ با قری که موقع راه رفتن به خودش میده نمکی بود ، خوردنی ......خلاصه که دل برد و سفارش همه برای دود کردن اسپند ......اینم از تصاویرش ..... هر وقت میخواد با جدیت ک...
نویسنده :
شیما مامان درینا و سامیار
17:14